هر که چون غنچه سر خود به گریبان نبرد
وقت رفتن ز گلستان لب خندان نبرد
از جهان قسمت ارباب نظر حیرانی است
نرگس از باغ به جز دیده حیران نبرد
چشم ما شور بود، ورنه کدامین ذره است
کز تماشای تو خورشید به دامان نبرد
خط گستاخ چها با گل روی تو نکرد
مور اینجاست که فرمان سلیمان نبرد
دل سودازده عمری است هوایی شده است
آه اگر راه به آن زلف پریشان نبرد
ترک سر کن که درین دایره بی سر و پا
تا کسی سر ندهد گوی ز میدان نبرد
زلفش از حلقه سراپای ازان چشم شده است
که کسی دست به آن سیب زنخدان نبرد
خاکیان را چه بود غیر گنه راه آورد؟
سیل غیر از خس و خاشاک به عمان نبرد
می رسانند به آب اهل طمع، خانه جود
خانه را حاتم طی چون به بیابان نبرد؟
در و دیوار به محرومی من می گریند
هیچ کس دامن خالی ز گلستان نبرد
تو که در مکر و حیل دست ز شیطان بردی
چه خیال است که ایمان ز تو شیطان نبرد؟
بازوی همت ما سست عنان افتاده است
ورنه گردون نه کمانی است که فرمان نبرد
صائب از بس که خریدار سخن نایاب است
هیچ کس زاهل سخن شعر به دیوان نبرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر در قالب غزلی زیبا به بیان احساسات و اندوه شاعر میپردازد. شاعر با استفاده از تصاویری از گلستان و نرگس، تجلیات زیبایی و اندوه زندگی را بررسی میکند. او به عدم موفقیت در عشق و جدایی از معشوق اشاره کرده و از حیرت و غم ناشی از آن میگوید. شاعر به زخمهایی که عشق بر دل زده و ناکامیها اشاره میکند و از ناتوانی انسان در مقابل تقدیر و خواستهای الهی سخن میگوید. در نهایت، او به کمبود فضیلت و زیباییهای زندگی و عدم درک حقیقی عشق اشاره میکند. شعر به نوعی تلخی و تلنگر به معایب بشر و روابط انسانی است.
هوش مصنوعی: هر کسی که مانند غنچه، سرش را در گریبانش پنهان کند، وقتی از گلستان خارج میشود، لبخند و شادابی را با خود نمیبرد.
هوش مصنوعی: در این دنیا، نرگس به جز دیدگان شگفتزده خود هیچ چیزی از باغ نمیبرد، زیرا او تحت تأثیر نگاه و نظاره اربابان خود است و حیرت را با خود به همراه دارد.
هوش مصنوعی: چشم ما دچار شوق و هیجان است، وگرنه کدام ذره از زیبایی تو است که خورشید را به زمین نمیکشاند؟
هوش مصنوعی: خطی که به طرز جسورانهای روی چهرهی دلربای تو کشیده شده، به اندازهای بیاحترامی است که حتی مورچهها هم در اینجا نمیتوانند از فرمان سلیمان پیروی کنند.
هوش مصنوعی: دل عاصی و پرشور من مدتهاست که به یاد کسی افسرده و نگران است. ای کاش راهی به زلفهای آشفته او پیدا میکردم.
هوش مصنوعی: از خودت بگذر و از زندگی عادی و روزمره فاصله بگیر، زیرا در این دنیا کسی نیست که سر را به میدان نبرد بیاورد و به جنگ بیفتد.
هوش مصنوعی: موهای او به شکلی زیبا و پیچیده در آمده که چشمانش را تحت تأثیر قرار داده است، به طوری که هیچ کس جرات نمیکند به آن سیب خوشفرم و جذاب نزدیک شود.
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به نوعی از سرنوشت انسانها اشاره میکند و میگوید که انسانهای خاکی (فرزندان خاک) چه چیزی جز گناه میتوانند به دست آورند؟ و همچنین، به این نکته اشاره میکند که یک طوفان یا سیل نمیتواند چیزی جز علف و نیزار را با خود ببرد. به طور کلی، این ابیات به نوعی انتقاد از رفتار و کردار انسانها و نتایج آنها اشاره دارد.
هوش مصنوعی: آنان که به دنبال بهرهبرداری از دیگران هستند، به آسانی به دستاوردهای دیگران دست مییابند، در حالی که خانهای که در آن generosity و سخاوت وجود دارد، مانند خانه حاتم طائی، چگونه میتواند در بیابانی خالی از منابع دوام آورد؟
هوش مصنوعی: در و دیوار از بینظامی و بیکسی من ناراحتند و هیچکس نمیتواند بدون بهرهای از زیباییها و شادیها، دامنش را پر کند.
هوش مصنوعی: تو که در فریبکاری و نیرنگ، از شیطان هم پیشی گرفتهای، چه انتظاری هست که ایمان تو تحت تاثیر شیطان قرار نگیرد؟
هوش مصنوعی: نیروی اراده و تلاش ما ضعیف شده است، وگرنه سرنوشت و تقدیر به سادگی و بدون فرمان ما تغییر نمیکند.
هوش مصنوعی: صائب میگوید به دلیل اینکه کسی به دنبال سخنهای منحصر به فرد نیست، هیچکس اشعار بیارزش را به کتابش نمیافزاید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دل که در دام تو افتاد غم جان نبرد
جان که در زلف تو شد راه به ایمان نبرد
عقل کو غاشیهٔ عشق تو بر دوش گرفت
گر همه باد شود تخت سلیمان نبرد
باد کو خاک کف پای تو را بوسه دهد
[...]
نرگس مست تو گر دست بدستان نبرد
دل چنین از من سودا زده آسان نبرد
راه عشقت نه بپای دل ما بود و لیک
چکنم با دل سر گشته چو فرمان نبرد
نزند بیغم جانان نفسی شاد دلم
[...]
دل من جان ز غم عشق تو آسان نبرد
وین عجبتر که اگر جان ببرد جان نبرد
گر ازین درد بمیرم چه دوا شاید کرد
کانک رنج تو کشد راه بدرمان نبرد
شب دیجور جدائی دل سودائی من
[...]
جان کس از دیدن آن سیب زنخدان نبرد
این ترنجی است که بر هر که خورد جان نبرد
هوس از حسن شود کامروا بیش از عشق
جیب و دامان تهی طفل ز بستان نبرد
نوبر گوی سعادت نکند چوگانش
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.