دل من جان ز غم عشق تو آسان نبرد
وین عجبتر که اگر جان ببرد جان نبرد
گر ازین درد بمیرم چه دوا شاید کرد
کانک رنج تو کشد راه بدرمان نبرد
شب دیجور جدائی دل سودائی من
بی خیال سر زلف تو بپایان نبرد
هر کرا ساعد سیمین تو آید در چشم
دست حیرت نتواند که بدندان نبرد
ره بمنزلگه قربت ندهندم که کسی
رخت درویش بخلوتگه سلطان نبرد
پادشاهی تو و هر حکم که خواهی فرمود
بنده آن نیست که سرپیچد و فرمان نبرد
غارت دل کندم غمزه ی کافر کیشت
وانک کافر نبود مال مسلمان نبرد
ای عزیزان بجز از باد صبا هیچ بشیر
خبر یوسف گمگشته بکنعان نبرد
گر نسیم سحری قطع مسافت نکند
هیچکس قصه ی دردم بخراسان نبرد
جان چه ارزد که برم تحفه بجانان هیهات
همه دانند که کس زیره بکرمان نبرد
شکر از گفته خواجو بسوی مصر برند
گرچه کس قند به سوی شکرستان نبرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به غم و درد عشق و جدایی پرداخته است. شاعر از رنج و عذابی صحبت میکند که ناشی از عشق معشوق است و بیان میکند که دلش توانایی تحمل این غم را ندارد. او اشاره میکند که حتی اگر جانش را از دست بدهد، این درد رهایی نمییابد. جدایی و عدم دستیابی به معشوق به او سخت میگذرد و او در حسرت آن است که کسی از حال او خبر نگیرد. همچنین شاعر به عشق و فراق خود مانند یک غارتگر اشاره میکند که جان و دلش را میبرد. در نهایت، او بیان میکند که هیچ چیز به اندازه عشق و حال دلتنگیاش ارزش ندارد و هیچ کس نمیتواند درد او را درک کند. این شعر مملو از احساس و درد ناشی از عشق است.
هوش مصنوعی: دل من به خاطر غم عشق تو، قادر به تحمل نیست و جالبتر این که حتی اگر جانم برود، باز هم قلبم از این غم رها نمیشود.
هوش مصنوعی: اگر از این درد بمیرم، آیا دارویی برای درمان وجود دارد؟ زیرا غیر از رنج تو، هیچ چیزی راهی برای درمان من نمییابد.
هوش مصنوعی: در شبی تاریک و غمانگیز که جدایی به سراغ من آمده، دل من که سرشار از عشق و جنون است، بدون آنکه به پایان کشمکشهای عشق تو فکر کنم، غرق در یاد تو هستم.
هوش مصنوعی: هر کس که زیبایی و جذابیت تو را ببیند، قادر نخواهد بود از تعجبش بر خود مسلط شود و به تو نزدیک شود.
هوش مصنوعی: به من اجازه نمیدهند که به مقصد نزدیک شدن برسم، زیرا کسی نمیتواند لباس درویش را به جایی که سلطان در آن است ببرد.
هوش مصنوعی: هر قانونی که تو وضع کنی و هر دستوری که بدهی، هیچ کس نیست که از آن سرپیچی کند و فرمان تو را نادیده بگیرد.
هوش مصنوعی: من با نگاه فریبندهات دل را به یغما بردم، اما بدان که هرگز کافر دل نبوده و چیزی از مسلمانان نمیدزدد.
هوش مصنوعی: ای عزیزان، فقط باد صبا میتواند پیامآور خبر یوسف گمشده در کنعان باشد و هیچ کس دیگری نمیتواند این خبر را به شما برساند.
هوش مصنوعی: اگر نسیم صبحگاهی نتواند فاصلهها را کم کند، هیچ کس داستان درد من را به خراسان نخواهد برد.
هوش مصنوعی: زندگی و جان آدمی چه ارزشی دارد که بخواهد هدیهای به عزیزانش بیاورد، در حالی که همه میدانند کسی زیره را از کرمان نخواهد برد.
هوش مصنوعی: شکر از گفتار خواجو به سمت مصر میبرند، هرچند که کسی قند را به سوی سرزمین شکر نمیبرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دل که در دام تو افتاد غم جان نبرد
جان که در زلف تو شد راه به ایمان نبرد
عقل کو غاشیهٔ عشق تو بر دوش گرفت
گر همه باد شود تخت سلیمان نبرد
باد کو خاک کف پای تو را بوسه دهد
[...]
نرگس مست تو گر دست بدستان نبرد
دل چنین از من سودا زده آسان نبرد
راه عشقت نه بپای دل ما بود و لیک
چکنم با دل سر گشته چو فرمان نبرد
نزند بیغم جانان نفسی شاد دلم
[...]
هر که چون غنچه سر خود به گریبان نبرد
وقت رفتن ز گلستان لب خندان نبرد
از جهان قسمت ارباب نظر حیرانی است
نرگس از باغ به جز دیده حیران نبرد
چشم ما شور بود، ورنه کدامین ذره است
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.