گر از نظاره خورشید در چشم آب میآید
ز روی لالهرنگش در نظر خوناب میآید
در آن محفل که بیآتش سپند از جای برخیزد
کجا خودداری از پروانه بیتاب میآید؟
ندارد صیدی از من صیدگاه عشق لاغرتر
که از قتلم به چشم جوهر تیغ آب میآید
مگر شد نرم یاقوت لب او از غبار خط؟
که حرف بوسه از دل بر زبان بیتاب میآید
همانا بخت من از نارساییها برون آمد
که بیتکلیف در ویرانهام سیلاب میآید
دل آگاه در پیری ز غفلت بیش میلرزد
که وقت صبح اکثر شبروان را خواب میآید
چو ماهی گر برآرم پر درین دریا عجب نبود
که هر موجی به چشم وحشتم قلاب میآید
چنان نازک شده است از گریه کردن پرده چشمم
که آبم در نظر از پرتو مهتاب میآید
نباشد پردهپوشی تیر کج را چون کمان صائب
کجا زاهد برون از گوشه محراب میآید؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عمیق و عاشقانه پرداخته و تصاویری از عشق، زیبایی، و درد را به تصویر میکشد. شاعر از تأثیر نور خورشید بر آب و زیبایی لاله صحبت میکند و به احساس بیتابی و علاقه خود به معشوق اشاره میکند. او از احساس ضعف و عدم شکوفایی در عشق سخن میگوید و به قدرت بوسه و تأثیر لب معشوق بر دل خود میپردازد. همچنین، شاعر به ناپایداری زندگی و تأثیر گذشت زمان بر احساسات آدمی اشاره میکند. در نهایت، او به لطافت و شکنندگی احساساتش در برابر عشق اشاره میکند و از ناتوانی زاهد در درک عشق حقیقی سخن میگوید.
هوش مصنوعی: اگر از دیدن خورشید در چشم آب تجلی میکند، به خاطر رنگی است که لاله دارد و در نظر من مانند خوناب به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: در جایی که آتش وجود ندارد و همه چیز سرد و بیروح است، چگونه میتوان از شور و شوق و میل شدید به زیبایی و عشق چشمپوشی کرد؟
هوش مصنوعی: هیچ کس در کشتار عشق، لاغرتر از من نیست؛ چنان که از کشته شدن من، خونم مانند آب درخشان و شفاف به چشم میآید.
هوش مصنوعی: آیا لب یاقوتی او تا حدی نرم شده که از آثار خط بر آن، کلمات عاشقانه بهراحتی بر زبانم میآید؟
هوش مصنوعی: بخت من از مشکلات و نارساییها عبور کرد و اکنون در حالی که در ویرانی و بلاتکلیفی به سر میبرم، مانند سیلاب به سوی من میآید.
هوش مصنوعی: دل هوشمند در دوران پیری از غفلت و بیتوجهی بیشتر دچار لرزش و اضطراب میشود، زیرا در زمان صبح، بیشتر کسانی که شب را بیدار بودهاند، هنوز خواب هستند.
هوش مصنوعی: اگر من مانند ماهی از آب بیرون بیایم، چه تعجبی دارد که هر موجی در نظرم مانند قلابی که من را میگیرد، به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: چشمم از بس که گریه کرده است، آنقدر نازک و لطیف شده که در نور مهتاب، به نظر میرسد که آب میآید.
هوش مصنوعی: در این ابیات به این نکته اشاره میشود که تیر کج نمیتواند تحت پوشش بماند و هر چیزی که در باطن نادرست باشد، بالاخره روزی آشکار میشود. همچنین سوالی مطرح میشود که جنبههای ظاهری دین و زهد چه تفاوتی با حقیقت دارند و اینکه چگونه فردی زاهد میتواند به سادگی از گوشهای دور دست به ظاهر بیاید و در دل حقیقت را نادیده بگیرد. به این ترتیب، به عمق صداقت و ظاهرگرایی در دین پرداخته میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
صبا میجنبد و آن مست ما را خواب میآید
که از دمهای سرد من جهان بیتاب میآید
ازان مهتاب جانافروز کان شب بود مهمانم
جهان تیرهست بر من چون شب مهتاب میآید
من اینجا زار میسوزم به تاریکی و تنهایی
[...]
شب عیش است و ساقی با شراب ناب میآید
ز عکس طلعت او شعلهٔ مهتاب میآید
شب اندوه و تنهایی مرا از مطلع دولت
بشارت داد کان خورشید عالمتاب میآید
چو اندر دیده میآید خیال لعل میگونت
[...]
سرزلف ترا تا دید دل، از پای می افتد
مدام این طفل را در اول شب، خواب می آید
چنان طفل نگه را بی رخت سرگشته می بینم
که پنداری ز راه کوچه گرداب می آید
مداوای جنون از دیده بیخواب میآید
کز او دایم به گوش من، صدای آب میآید
شبی در بزم بیسامان من ای همنشین، بنشین
چراغ داغ من کافیست، تا مهتاب میآید
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.