سرزلف ترا تا دید دل، از پای می افتد
مدام این طفل را در اول شب، خواب می آید
چنان طفل نگه را بی رخت سرگشته می بینم
که پنداری ز راه کوچه گرداب می آید
|
غیرفعال و فعال کردن دوبارهٔ حالت چسبانی نوار ابزار به بالای صفحات |
|
راهنمای نوار ابزار |
|
پیشخان کاربر |
|
اشعار و ابیات نشانشدهٔ کاربر |
|
اعلانهای کاربر |
|
ادامهٔ مطالعه (تاریخچه) |
|
خروج از حساب کاربری گنجور |
|
لغزش به پایین صفحه |
|
لغزش به بالای صفحه |
|
لغزش به بخش اطلاعات شعر |
|
لغزش به بخش حاشیههای شعر |
|
لغزش به بخش تصاویر نسخههای خطی، چاپی و نگارههای هنری مرتبط با شعر |
|
لغزش به بخش ترانهها و قطعات موسیقی مرتبط با شعر |
|
لغزش به بخش شعرهای همآهنگ |
|
لغزش به بخش خوانشهای شعر |
|
لغزش به بخش شرحهای صوتی |
|
فعال یا غیرفعال کردن لغزش خودکار به خط مرتبط با محل فعلی خوانش |
|
فعال یا غیرفعال کردن شمارهگذاری خطوط |
|
کپی نشانی شعر جاری در گنجور |
|
کپی متن شعر جاری در گنجور |
|
به اشتراکگذاری متن شعر جاری در گنجور |
|
مشابهیابی شعر جاری در گنجور بر اساس وزن و قافیه |
|
مشاهدهٔ شعر مطابق قالببندی کتابهای قدیمی (فقط روی مرورگرهای رومیزی یا دستگاههای با عرض مناسب) |
|
نشان کردن شعر جاری |
|
ویرایش شعر جاری |
|
ویرایش خلاصه یا برگردان نثر سادهٔ ابیات شعر جاری |
|
شعر یا بخش قبلی |
|
شعر یا بخش بعدی |
سرزلف ترا تا دید دل، از پای می افتد
مدام این طفل را در اول شب، خواب می آید
چنان طفل نگه را بی رخت سرگشته می بینم
که پنداری ز راه کوچه گرداب می آید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
صبا میجنبد و آن مست ما را خواب میآید
که از دمهای سرد من جهان بیتاب میآید
ازان مهتاب جانافروز کان شب بود مهمانم
جهان تیرهست بر من چون شب مهتاب میآید
من اینجا زار میسوزم به تاریکی و تنهایی
[...]
شب عیش است و ساقی با شراب ناب میآید
ز عکس طلعت او شعلهٔ مهتاب میآید
شب اندوه و تنهایی مرا از مطلع دولت
بشارت داد کان خورشید عالمتاب میآید
چو اندر دیده میآید خیال لعل میگونت
[...]
گر از نظاره خورشید در چشم آب میآید
ز روی لالهرنگش در نظر خوناب میآید
در آن محفل که بیآتش سپند از جای برخیزد
کجا خودداری از پروانه بیتاب میآید؟
ندارد صیدی از من صیدگاه عشق لاغرتر
[...]
مداوای جنون از دیده بیخواب میآید
کز او دایم به گوش من، صدای آب میآید
شبی در بزم بیسامان من ای همنشین، بنشین
چراغ داغ من کافیست، تا مهتاب میآید
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.