گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
صائب تبریزی

دمی کز روی آگاهی بود تیغ دودم باشد

به دنیا هر که پشت پا زند صاحب قدم باشد

بود ملک جهان زیر نگین اقبالمندی را

که چترش مهر خاموشی و تنهایی علم باشد

مکن از ظلمت فقر و فنا چون بیدلان وحشت

که آب زندگانی در شبستان عدم باشد

مشو غافل زپاس هیچ دل در عالم وحدت

که در ملک سلیمان مور هم صید حرم باشد

نیم غمگین اگر گردون نگردد بر مراد من

که برد پاکبازان بیشتر در نقش کم باشد

به قدر جستجو روزی به دست آید، زپا منشین

که رزق مور با آن ناتوانی در قدم باشد

زفریاد و فغان طبل تهی سیری نمی دارد

ندارد گوش امن آن کس که در بند شکم باشد

زخط گفتم به عاشق مهربان گردد، ندانستم

که آن بیدادگر را اول مشق ستم باشد

ندارد گنج قارون اعتبار خاک در چشمش

دلی کز درد و داغ عشق صائب محتشم باشد

 
 
 
فانوس خیال: گنجور با قلموی هوش مصنوعی
عبدالقادر گیلانی

زسر تا پا ی من گر همه اندوه و غم باشد

هنوز از اینچنین دردی که دارم از تو کم باشد

چگونه سر بسائی بر فلک کز غایت عزّت

به هر جا پا نهی سرها ترا زیر قدم باشد

غنیمت دان حضور درد و غم ای دل که دوران را

[...]

اوحدی

گدایی را که دل در بند یار محتشم باشد

دلش هم‌خوابهٔ اندوه و جانش جفت غم باشد

حرامست ار کند روزی دلش میلی به بستانی

همایون دولتی کش چون تو باغی در حرم باشد

ز چشم لطف بر احوال مسکینان نظر میکن

[...]

صائب تبریزی

اگر جان دربهای می دهی بر می ستم باشد

که در میزان ماه مصر گوهر سنگ کم باشد

زوصل دختر رز در جوانی کام دل بستان

که در پیری می روشن چراغ صبحدم باشد

به اندک فرصتی تاک از درختان گشت رعناتر

[...]

ابوالحسن فراهانی

عزیزی گفت با من دوش کای سلطان سوداگر

چرا با این قدر سامان به جنت متهم باشد

چو ماهی می کند جمع درم اما نمیداند

که صید ماهیی جایز بود کانرا درم باشد

بدو گفتم کریمش گرچه نتوان گفت البته

[...]

سعیدا

مروت های گردون جور و احسانش ستم باشد

غم اول لقمهٔ این [خوان و] الوانش الم باشد

حصیر کهنه را قیمت دل درویش می داند

سفال باده در دست سبوکش جام جم باشد

خیالم را ز عالم برده بیرون سرمه سا چشمی

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه