گریه من آب در جوی سحر میافکند
ناله من شعله در جان اثر میافکند
آن لب حرف آفرین چون میشود گرم عتاب
آتش یاقوت پنداری شرر میافکند
گر تبسم این چنین بر لعل او زور آورد
لرزه بر آب زمین گیر گهر میافکند
رشته بیتابانه از شرم میان لاغرش
خویش را در کوچه تنگ گهر میافکند
گر نخواهی کام خود را تلخ، خوشگفتار باش
پسته را شیرینزبانی در شکر میافکند
هرچه با ما میکند عقل سبکسر میکند
کشتی ما را معلم در خطر میافکند
من کیم تا دفتر دعوی گشاید بال من؟
در بیابان طلب سیمرغ پر میافکند
بنده باد بهارانم که از شرم کرم
غنچه را در آستین پوشیده زر میافکند
هرکه رد خلق میگردد قبول خالق است
وقت آن کس خوش که ما را از نظر میافکند
پای بر سر میگذارد سرکشان خاک را
هرکه چون گل پیش خار و خس سپر میافکند
شد سر منصور آخر گوی چوگان فنا
میوه چون شد پخته خود را از شجر میافکند
دور گردان را به احسان یاد کردن همت است
ورنه هر نخلی به پای خود ثمر میافکند
هرکه چون صائب دل از گرد تعلق پاک کرد
از دهن همچون صدف دایم گهر میافکند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به بیان احساسات عمیق و دردهای درونی خود میپردازد. او از گریه و نالههایی که بر دل و جان تأثیر میگذارند، صحبت میکند و از زیباییهای عشق و دلتنگی میگوید. با اشاره به لبان معشوق و تأثیر تبسم او بر دل، شاعر به جاذبههای عشق و کششهای آن اشاره میکند. همچنین به تلخی و شیرینی کلمات و تأثیر عملهای عقل بر زندگی اشاره میکند.
شاعر خود را در جستجوی سیمرغ، نماد کمال و حقیقت، میداند و به اشاره به رازها و گناهان انسانها میپردازد. در انتها، او به اهمیت پاک کردن دل از تعلقات دنیوی اشاره میکند و میگوید که تنها کسانی که از قید و بندهای دنیوی رها شدهاند، میتوانند گوهری در دل داشته باشند. در کل، این شعر بیانگر تناقضها و زیباییهای عشق و جستجوی حقیقت در زندگی است.
هوش مصنوعی: گریه من مانند آبی است که در جوی صبحگاهی جاری میشود و ناله من همچون آتش در دل اثر میگذارد.
هوش مصنوعی: وقتی آن لب که سخن را میآفریند، شروع به سخن گفتن میکند، گویی آتش سرخ یاقوت، جرقههایی از زیبایی و شوق را در فضا پخش میکند.
هوش مصنوعی: اگر لبخند او اینقدر زیبا و جذاب باشد، باعث میشود که زمین به لرزه درآید و گوهرهایش را روی آب بریزد.
هوش مصنوعی: در کوچهای تنگ، رشتهای بیتاب و نگران از شرم، لاغر و بیجان خود را به زمین میاندازد.
هوش مصنوعی: اگر نمیخواهی زندگیات تلخ باشد، باید با دیگران با زبان خوش و مهربان صحبت کنی. مانند پستهای که وقتی با شیرینی صحبت میکند، در شکر غوطهور میشود.
هوش مصنوعی: عقل بیتجربه هر کار که با ما میکند، باعث میشود که شرایط ما به خطر بیفتد، مثل اینکه آموزگاری ما را در معرض خطر قرار دهد.
هوش مصنوعی: من چه کسی هستم که در این دنیا بخواهم شکایت و درخواستی داشته باشم؟ در دنیای جستجوی کمال و زیبایی، مانند سیمرغ آزاد و بالگشوده پرواز میکنم.
هوش مصنوعی: بهار برای من مانند بندهای است که به خاطر ناز و عفت خود، غنچه را در آستین خود پنهان کرده و زری پوشیده در آن میافکند.
هوش مصنوعی: هرکسی که از دنیا و مردم دور شود، به پذیرش خدا و معنای عمیقتری از وجود رسیده است. زمانی برای او خوشایند است که ما را از چشم خود دور کند.
هوش مصنوعی: هر کسی که مانند گل در برابر زخمها و آسیبها تسلیم میشود، در واقع بر سر خود و دیگران پا میگذارد و به راحتی خاک و دشواریها را نادیده میگیرد.
هوش مصنوعی: سر منصور در نهایت به دست فنا و نابودی افتاد. میوه وقتی پخته میشود، خود به خود از شاخه میافتد.
هوش مصنوعی: یاد کردن از دیگران با نیکی و مهربانی نشاندهنده اراده و تلاش شخص است، زیرا هر موجودی به طور طبیعی میوههای خودش را به زمین میریزد.
هوش مصنوعی: هر کس که دل خود را از وابستگیها و تعلقات آزاد کند، مانند صدفی است که همیشه مروارید تولید میکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هر کسی چیزی به پای آن پسر می افکند
شاه ملک افسر گدای ملک سر میافکند
آفتاب از پرده پیش از صبح میآید برون
چون سحرگه باد از آن رخ پرده بر میافکند
سایه میافکند مرغی بر سر مجنون و من
[...]
بحر را چشم تر ما از نظر می افکند
کوه را بار غم از کمر می افکند
گر زبانم ریزه خوان شکوه شد از جا مرو
شعلهٔ عشقست گاهی هم شرر می افکند
وادی خونخوار عشق است اینکه در گام نخست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.