لاغری کامید اهل شرک را لاغر کند
بهر او از شهپر خود نسر طایر پر کند
رهبر احداث شد زان کارها برهم زند
همره تقدیر شد زان حالها دیگر کند
هر کرا تیغی بود برکف حنا برکف کند
هر کرا خودیست برسردامنی برسر کند
هر زمانی روی سیم خصم گردد زرد از او
کیمیا دارد مگر زان سیمها را زر کند
از جگرها چشمه بگشاید ز رگها جوی خون
هیچ چیزش درجهان داند که او ابتر کند
کی بود ممکن که هرگز سر به دیوار آیدش
کاهنین دیوار اگر بیند هم از وی درکند
برگشاده چشم و بنهاده ز سر بر دیده گوش
تا کجا خود دشمن شاه جهان سر برکند
مفخر دیهیم و گاه و زینت چتر و کلاه
صورت اقبال دولت شاه بن بهرام شاه
عاشق قدحم که کس نشناسد او را از هلال
تا نیاید در مکینش باز نپذیرد کمال
گرچه روزش پی نهد با بندگانش درکمین
ورچه شکلش کم بود با دوستان جوید وصال
استخوان فتح را فرخنده چون فر همای
تا ثباتش فتنه را افکنده در وهم زوال
شد مگر زو تیره ماه نو که تا بد ماه ماه
یا دهد قوس قزح را رنگ کاید سال سال
عقلش ار رنگین قبا دارد بود حق الیقین
خلقش ار سیمین کمر خواند بود خیرالمقال
بشکفد گل در زمان برسینه دشمن چو او
در دلش ناگه ز خار تیز بنشاند نهال
گر ندیدی نیم چرخی در کف ماه تمام
بنگرش در دست آن کو هست ملت را جلال
مفخر دیهیم و گاه و زینت چتر و کلاه
صورت اقبال دولت شاه بن بهرام شاه
خسروی کو را به لطف خود همی حق برکشد
خاکپایش چرخ چون در چشم خود اندر کشد
تیر سوی خصم او هدیه همی پیکان برد
تیغ پیش دست او تحفه همی گوهر کشد
بوی عدلش چون بیابد شرع دل بر جان نهد
پر تیرش چون ببیند کفر سر در برکشد
همچو موران در زمین و چون کلنگان در هوا
دشمنش بازیچه باشد اگر صف برکشد
فتنه نندیشد که در خم تیر اندازد نبیند
کفر نگریزد که سوسن در چمن خنجر کشد
کار کار او ولی از خویش حالی بایدش
آن چنان غره که گوئی غاشیه اش اختر کشد
شکل کار اوست با حاسد بعینه آن چنانک
با سلیمان ملک و هدهد منت افسر کشد
مفخر دیهیم و گاه و زینت چتر و کلاه
صورت اقبال دولت شاه بن بهرام شاه
شهریارا هر کجا هستم به فرمان توام
خاک بوس درگهت چون نقش ایوان توام
گرچه هفت اختر به هفت اقلیم ننماید چو من
چون چهار ارکان من اندر چار حد زان توام
دامن خورشید اگر شب بر ندارد گو مدار
چون من اندر ظل خورشید گریبان توام
هر دمی باید که جانی باشدت پیوند جان
گرچه باید کرد جان خویش بر جان توام
چون گیا در مدحت اینک سر به سر گشتم زبان
تا بدانی شاکر دست چو باران توام
عمر باقی یافتی زین مدح جان افزای من
ای خضر دولت به حجت آب حیوان توام
بر من آن داری که برحسان ز احسان جد من
لاجرم گرچه حسن نامست حسان توام
مفخر دیهیم و گاه و زینت چترو کلاه
صورت اقبال دولت شاه بن بهرام شاه
پیکری کو فتح و نصرت را به حق جان آمده است
رشک رخش رستم و تخت سلیمان آمده است
زخم نعلش نقشبند مرکز خاکی شده است
گرد سمش توتیای چشم کیوان آمده است
شکل او گویست زان پایش چو چوگانی بود
دست اوتیراست از آن گوشش چو پیکان آمده است
از نکوئی چشم ازو برداشت نتوان ساعتی
چشم بد دور است نیکو صورتی کان آمده است
هست چون کشتی و گردد آتشین دریا سراب
آیت است این خود که آتش اصل طوفان آمده است
بی چهار ارکان نباشد یک زمان عالم به پای
عالم است اینک از آن با چار ارکان آمده است
نی غلط کردم براق است او ولیکن از بهشت
بهر عز شاه هندستان به فرمان آمده است
مفخر دیهیم و گاه و زینت چترو کلاه
صورت اقبال دولت شاه بن بهرام شاه
گوهر خاکی که آمد آسمان هم رنگ او
شد بریده پای خصم از گام همچون خنگ او
در نیام تنگ و تاریک ارچه محبوسش کنی
وهم هم بیرون نیارد وقت تنگاتنگ او
صبحدم روی افق رنگین اگر گردد سزد
زانکه تیغ صبح رنگ آرد چنان از رنگ او
از گریبان نیام او چو آرد سر بخشم
بر فلک مریخ دامن برکشد از جنگ او
بس گران سنگ است هرگز صلح نپذیرد برزم
تا بد اندیشان در این بدهند جان هم سنگ او
از دل سنگ آید او بیرون عجب نبود اگر
سال و مه باشد به دلهای چو سنگ آهنگ او
او چو در چنگ جلال دولت آید روز کار
در دلم ناید که فتنه جان برد از چنگ او
مفخر دیهیم و گاه و زینت چتر و کلاه
صورت اقبال دولت شاه بن بهرام شاه
ای به حق یاریگرم انصاف حق یار تو باد
مردی و آزادمردی تا ابد کار تو باد
دل به صد پاره عدو زان تیر دل دوزت که هست
در تنش خون خشک زاب تیغ خون خوار تو باد
بخت و دولت همچو دین خود مایل ذات تواند
فتح و نصرت همچو من مشتاق دیوار تو باد
مملکت ثابت ز عزم چرخ پیمای تو گشت
فتنه خفته از نسیم عدل بیدار تو باد
چرخ دوار ار بفرمانت نگردد ساعتی
نیم چرخ تو بدست چرخ دوار تو باد
عالمی کردی بنا و ساختی در وی مقام
عالمی در عالمی ایزد نگهدار تو باد
ای شده کردار خوبت پایمرد عالمی
دستگیر تو به روز حشر کردار تو باد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن حاوی اشعاری از یک شاعر بزرگ است که به ستایش و وصف یک پادشاه به نام "بهرام شاه" پرداخته است. شاعر به صفات نیکو و ویژگیهای پادشاه اشاره کرده و او را همچون نمادی از قوا و پیروزی معرفی میکند. در این شعر، نمادهایی از قدرت، عدالت و دیانت پادشاه به تصویر کشیده شده و شاعر از تاثیرات مثبت او بر جامعه و مردم سخن میگوید.
شاعر همچنین از عزم، اراده و توانمندیهای پادشاه در مبارزه با دشمنان و انصاف در حکومتداری یاد میکند. به طور کلی، این شعر به ستایش از ویژگیهای انسانی و سلطنتی پادشاه پرداخته و او را به عنوان یک نمونه عالی و مطلوب از حاکم معرفی میکند.
هوش مصنوعی: لاغری به بدن کسانی که به شرک باور دارند، آسیب میزند و آنها را ضعیف میکند، زیرا مانند پرندهای هستند که به دلیل مشکلاتشان قادر به پرواز نیستند.
هوش مصنوعی: رهبر به خاطر آن کارها به وجود آمد و تقدیر، بر اساس آن وضعیت، به شکل دیگری در حال تغییر است.
هوش مصنوعی: هر کس که بهدستش سلاحی باشد، میتواند به سایرین آسیب برساند. هر کسی که خود را دارای قدرت و شخصیت بداند، میتواند بر دیگران تسلط یابد.
هوش مصنوعی: هرگاه دشمن به این فرد نگاه کند، چهرهاش زرد میشود. به همین خاطر او همچون کیمیا خاص است، به شرطی که بتواند از این نگاهها طلا بسازد.
هوش مصنوعی: از دل کسی که غم و درد دارد، احساسات و ناراحتیهای عمیق بیرون میآید، ولی هیچکس در این دنیا نمیداند که او چقدر از زندگیاش را خالی و بیثمر کرده است.
هوش مصنوعی: چه کسی میتواند فکر کند که کاهنانی که به دیوار نگاه میکنند، از آن جدا نشوند؟ اگر کسی در دیوار را ببیند، حتی از آنجا بیرون نمیآید.
هوش مصنوعی: چشمانش را باز کرده و سرش را به پایین آورده است، گوش خود را تیز کرده تا ببیند دشمن شاه عالم تا کجا میتواند سرش را از تن جدا کند.
هوش مصنوعی: منبع فخر و pride ما، تاج و زیورهایی است که بر سر داریم، و نشان از خوششانسی و سعادت دولت شاه بهرام دارد.
هوش مصنوعی: عاشق بلندقدی که کسی او را نمیشناسد، زمانی که هلالی در آسمان ظاهر نشود، به مکانی باز نمیگردد و کمال را نمیپذیرد.
هوش مصنوعی: هرچند که روزش با بندگانش در حال انتظار به سر میبرد، اما اگر چه وجودش برای دوستانش کم است، به دنبال وصل و نزدیکی با آنها میگردد.
هوش مصنوعی: استخوان پیروزی را مانند فرخندهترین نشانهها بدان، زیرا استقامتش، هرگونه آشفتگی و اضطراب را به خیال نابودی میافکند.
هوش مصنوعی: شاید به خاطر او، ماه نو تیره شده باشد، که تا به امروز نمیتواند ماه کامل یا رنگین کمان را به ما نشان دهد.
هوش مصنوعی: اگر عقلش لباس رنگین و زیبا داشته باشد، نمیتواند از حقیقت دور باشد؛ و اگر خلق و خوی او به زیبایی شبیه به کمر سیمین باشد، باید به گوهر سخنان او توجه کرد.
هوش مصنوعی: در اینجا تصویر زیبایی از نشو و نما و مقاومت گل در برابر دشمنی ترسیم شده است. گل به مانند نمادی از زیبایی و نرمش، در مواجهه با سختیها و تندخوییها قرار میگیرد. باوجود دشمنی و سختیهایی که در دل وجود دارد، حیات و رشد آن ادامه مییابد و اگرچه خاری در دل دارد، باز هم قابلیت شکوفایی و رشد را از دست نمیدهد.
هوش مصنوعی: اگر بار دیگر نیمنگاهی به ماه کامل نداری، به دست کسی که اقتدار و شکوه ملت را در دست دارد، نگاه کن.
هوش مصنوعی: ما درخشش و افتخار تاج هستیم و گاه به عنوان زینت بر چتر و کلاه به شمار میآییم، که نشانهی خوشبختی و مقام سلطنت شاه بهرام شاه است.
هوش مصنوعی: سلطانی که به لطف خود، به حق و حقیقت میبالد، چنان است که چرخ زمان را در زیر پای خود قرار میدهد، مانند اینکه در نظر خود به مقام و منزلت خویش احترام قائل است.
هوش مصنوعی: تیر به سمت دشمنش، به عنوان هدیهای به او پرتاب میشود و تیغی که در دستانش است، مانند گوهری با ارزش، به سمت او میرسد.
هوش مصنوعی: زمانی که بوی انصاف و عدالت او به مشام برسد، دل از جانش میگذرد و وقتی که کفر و نفاق را میبیند، سر خود را از شرم پایین میآورد.
هوش مصنوعی: مثل موری که در زمین حرکت میکند و مانند کلنگی که در هوا به کار میرود، اگر دشمن صفی به خود بگیرد، به راحتی میتواند به بازیچه او تبدیل شود.
هوش مصنوعی: آشوبی در کار نیست که تیر به سمت نبیند. کافران از گل سوسن دوری نمیکنند، حتی اگر خنجر به دست داشته باشند.
هوش مصنوعی: کار او کار خود اوست، اما او باید به گونهای مطمئن باشد که گویی ستارهای در حال درخشش است و همه چیز را تحت تاثیر قرار میدهد.
هوش مصنوعی: او به طور واضح نشان میدهد که کار او مانند کار سلیمان با هدهد است، که در آنجا زیبایی و جلال سلیمان مشهود است و حسادتورزان نمیتوانند او را تحت تأثیر قرار دهند.
هوش مصنوعی: منبع افتخار و زینت فر و وقار، نماد موفقیت و خوششانسی دولت شاه بهرام شاه.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که فرد در هر مکانی که باشد، تحت تأثیر و سرپرستی تو است. او مانند خاکی که در برابر آستان معبد تو سجده میکند، خود را به تو تقدیم میکند و به تصویر و نقشی که در ایوان وجود دارد تشبیه شده است.
هوش مصنوعی: هر چند که هفت سیاره در هفت اقلیم دیده نمیشوند، اما من مانند چهار رکن خودم در چهار حد، از تو برخوردارم.
هوش مصنوعی: اگر دامن خورشید هم شب را بر ندارد، تو هم به مانند من در سایهی خورشید، نگذار که دامنات آفتاب را بگیرد.
هوش مصنوعی: هر لحظه باید برایت جانی وجود داشته باشد، پیوند جانها لازم است، هرچند که باید جان خود را برای تو فدا کنم.
هوش مصنوعی: به خاطر این که در وصف تو، مانند درختی سر به زیر دارم و همیشه آمادهام تا برای تو شکرگزاری کنم، همانگونه که باران در زمین میبارد.
هوش مصنوعی: ای خضر، تو که به واسطهی ستایش من، عمری طولانی یافتهای، به خاطر حجت و دلیل آب حیات، تو همچنان در خوشبختی و نعمت هستی.
هوش مصنوعی: به من آن احترام و محبت را میدهی که بر حسان (فرزند احسان) از جانب جد خود میبخشیدی. بنابراین اگرچه نام تو حسن است، ولی من هم از ذات تو حسان هستم.
هوش مصنوعی: منبع فخر و افتخار ما و زینت تاج و کلاه، نماد خوششانسی و خوشاقبالی دولت شاه بهرام شاه است.
هوش مصنوعی: این جمله به توصیف شخصی اشاره دارد که با جسمی قوی و پر از قدرت و پیروزی به دنیا آمده است. او چنان باابهت و زیباست که حتی اسب رستم و تخت سلیمان نیز به او حسادت میکنند. در واقع، این فرد نمایانگر عظمت و شکوه است که به نوعی نشانههایی از دستاوردهای بزرگ و پیروزیهای تاریخی دارد.
هوش مصنوعی: زخم نعل اسب او نشانگر اثرات عمیق و زیبایی در خاک ایجاد کرده است، به طوری که گرد و غبار ناشی از سم او به مانند مروارید در چشم کیوان (زهره) جلوهگر شده است.
هوش مصنوعی: شکل و قیافه او مثل گوی است و پاهایش مانند چوگان میماند. دستانش از گوشهایش آویزان است و به نظر میرسد که گوشهایش مانند تیر به بیرون آمدهاند.
هوش مصنوعی: از خوبی و زیبایی او نمیتوان چشم برداشت، حتی برای لحظهای. دوری از چشم بد هم به خاطر همین زیبایی است که بر ما نمایان شده است.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که آنچه در دنیای پیرامون ما مشاهده میشود، مانند یک کشتی است که در دریا، که به نظر میرسد آتشین و خطرناک است، به حرکت در میآید. این وضعیت و تصاویر اغواکنندهای که میبینیم، در واقع نشانهای از حقیقتی عمیقتر است: آتش و طوفان، نمایانگر تغییرات و چالشهایی هستند که در زندگی با آنها روبهرو میشویم.
هوش مصنوعی: عالم بدون چهار اصل و رکن نمیتواند پایدار باشد. اکنون اینجا به وضوح مشاهده میشود که از آن چهار رکن به وجود آمده است.
هوش مصنوعی: من اشتباه کردم که او را به عنوان یک براق معرفی کردم، اما باید بگویم که او از بهشت به خاطر فرمان شاه هندستان آمده است.
هوش مصنوعی: منبع افتخار و زینت تاج و کلاه، نشاندهندهی حسن بخت و نیکروزی دولت شاه بهرام شاه است.
هوش مصنوعی: جواهری که از خاک برخاسته، باعث شد آسمان هم به رنگ او درآید. همچنین، پاهای دشمن به گونهای بریده و نابود شد که مانند یک موجود بیحرکت، عاجز و ناتوان گشت.
هوش مصنوعی: هرچقدر هم که کسی را در جایی محبوس و محدود کنی، او در شرایط سخت نمیتواند احساسات و اندیشههای خود را به راحتی بروز دهد.
هوش مصنوعی: در صبحگاه، اگر افق رنگین شود، شایسته است؛ زیرا که تیغ صبح، رنگی همچون رنگ خود به افق میبخشد.
هوش مصنوعی: وقتی که او سر از گریبان درآورد و بر آسمان برآید، از صدای جنگ او، سیاره مریخ پیامدهایش را احساس خواهد کرد.
هوش مصنوعی: این متن به این معناست که صلح و آرامش همیشه ارزشمند و گرانبهاست و هرگز نباید به راحتی آن را از دست داد. در میدان جنگ، تا زمانی که دلهای بد فکر و ناپسند وجود دارند، ممکن است جانها به خطر بیفتد و در نهایت این جانها به اندازه ارزش صلح و آرامش مهم هستند.
هوش مصنوعی: او از دل سنگ هم بیرون میآید، جای شگفتی نیست اگر در دلهای سنگی، آهنگی از او وجود داشته باشد، حتی اگر سالها و ماهها بگذرد.
هوش مصنوعی: زمانی که او در اوج قدرت و عظمت خود قرار میگیرد، دیگر هیچ کاری برای من مهم نیست؛ زیرا فتنه و بلا از دست او جانم را میگیرد.
هوش مصنوعی: به معنای این بیت، میتوان گفت که شخصی که مورد ستایش و احترام است، تاج و تخت و جواهراتی که بر سر دارد، نشانهای از خوششانسی و سعادت دوران خود و نیز نمایانگر بزرگی و عظمت پادشاه بن بهرام است.
هوش مصنوعی: ای یاریدهندهای که تنها بر اساس حقیقت به من کمک میکنی، امیدوارم انصاف و عدل همیشه همراه تو باشد، تو مردی آزادهای و همیشه کارهایت پاینده و موفق باشد.
هوش مصنوعی: دل من به خاطر تیرهای دشمنان که به تو مربوط میشود، همچون صد پاره شده است. این تیرها در بدن او خون خشک را به جا گذاشتهاند و حالا تو، به عنوان کسی که خون میریزد، در این میان باقی ماندهای.
هوش مصنوعی: بخت و شانس انسان میتواند به طور طبیعی به او کمک کند، و پیروزی و موفقیت مانند من باید به دستاوردهای تو علاقهمند باشد.
هوش مصنوعی: سرزمین به خاطر اراده و تلاش تو به ثبات رسیده و تلاطمها و مشکلات که به خواب رفته بودند، با نسیم عدل و انصاف تو بیدار شدهاند.
هوش مصنوعی: اگر جهان در گردشش به فرمانت نگردد، چه باک که نیمهچرخ تو به دست چرخ گردان باشد.
هوش مصنوعی: ای خداوند، تو جهانی را بنا نهادی و در آن مقام عالم را آفریدی. امیدوارم که تو همیشه نگهدار این عالم باشی.
هوش مصنوعی: تو به خاطر کردار نیکویت، پشتیبان و یاریدهنده جهانی. امید که در روز قیامت، کردار نیک تو به یاریات بیاید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.