گلرخان از خون ما رخساره گلگون کردهاند
صد جگر افشرده تا یک جام پرخون کردهاند
از غبار خاکساری دیده رغبت مپوش
بر سر این خاک، ارباب نظر خون کردهاند
سهل باشد سر بر آوردن ز جیب آسمان
زین قبا مردان به طفلی دست بیرون کردهاند
در نظربازی سرآمد چون نباشند آهوان؟
مدتی زانوی خود ته پیش مجنون کردهاند
آنچه میپیچد درین دریا به خود، گرداب نیست
اشکریزان حلقهها در گوش جیحون کردهاند
جامه خاکستری از سوز دل پوشیدهاند
قمریان تا مصرعی چون سرو موزون کردهاند
در بیابان جنون هر جا که جوش لالهای است
عاشقان خاری ز پای خویش بیرون کردهاند
عارفان صائب ز سعد و نحس انجم فارغند
صلح کل با ثابت و سیار گردون کردهاند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به وضعیت دردناک و غمانگیز انسانها اشاره میکند که از خون و رنج آنها رخساری زیبا به وجود آمده است. او از آتش دل و اشکهایی که از عشق و جنون میریزند صحبت میکند و به ظلم و ستمی که بر روی این خاک شده توجه میدهد. همچنین به وجود عشق و زیبایی در میان درد و رنج اشاره میکند و عارفان را افرادی میداند که از سرنوشت و نیک و بد ستارهها آزادند و در جستجوی صلح و آرامش در جهان هستند.
هوش مصنوعی: گلرخان با خون ما صورت خود را زیبا و گلگون کردهاند. به خاطر یک جام پر از خون، صد جگر را فشردهاند.
هوش مصنوعی: از گرد و غبار تواضع خودت را پنهان نکن، چون بر این خاک، کسانی که صاحب نظر هستند، سخت زحمت کشیدهاند و به خون جگر آمدهاند.
هوش مصنوعی: راحت است که مردان با دامن آسمان سر بیرون آورند؛ حال آنکه کودکان با دستان کوچک خود از آنجا خارج میشوند.
هوش مصنوعی: در بازی نگاه و زیبایی، وقتی آهوها نباشند، چه کسی در این هنر برتر خواهد بود؟ مدتی است که مجنون زانوی خود را به زمین زده و در اندیشهاش فرو رفته است.
هوش مصنوعی: آنچه در این دریا به دور خود میچرخد، گرداب نیست، بلکه حلقههای اشک که در مورد جیحون جاری است، آن را به این شکل نشان میدهند.
هوش مصنوعی: قمریان، با دلهای سوزان، لباسهای خاکستری به تن کردهاند تا بتوانند شعری زیبا و موزون مانند سرو سرشار از زیبایی بسازند.
هوش مصنوعی: در دنیای دیوانگی، هر جا که نشانهای از زیبایی و عشق وجود دارد، عاشقان برای دستیابی به محبت، زخم و سختی را تحمل کردهاند و از خود گذشتگی کردهاند.
هوش مصنوعی: عارفان به چیزهای خوشایند و ناخوشایند در زندگی توجهی ندارند و در آرامش با تمامی موجودات زندگی میکنند. آنها با واقعیتهای پایدار و تغییرپذیر جهان آشتی کردهاند و به صلح و سکون در درون خود رسیدهاند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
طارم زر بین که درج در مکنون کرده اند
طاق ازرق بین که جفت گنج قارون کرده اند
پیشه کاران شب این بام مقرنس شکل را
باز بی سعی قلم نقشی دگرگون کرده اند
سبز خنگ چرخ را از بهر خاتون هلال
[...]
ترک هستی سالکان در زیر گردن کرده اند
رهنوردان کفش تنگ از پای بیرون کرده اند
در بیابان جنون امروز همچون گردباد
خیمه بر پا دوستان بر خاک مجنون کرده اند
دست گلچینان ز گلشن بسته بیرون برده اند
[...]
موج گوهرطینتان، گر شوخی افزون کردهاند
پای درد دامن سری از جیب بیرون کردهاند
کهکشان دیدی شکست رنگ هم فهمیدنیست
بیخودان در لغزش پا سیر گردون کردهاند
اعتباری نیست کز ذلتکشان خاک نیست
[...]
می فروشان آن چه از صهبای گلگون کردهاند
شاهدان شهر ما از لعل میگون کردهاند
میپرستان ماجرا از حسن ساقی کردهاند
تنگ دستان داستان از گنج قارون کردهاند
در جنون عاشقی مردان عاقل، دیدهاند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.