وقت جمعی خوش که دفتر را در آب افکنده اند
مهر گل از دوربینی بر گلاب افکنده اند
کرده اند آنها که خود را در چمن گردآوری
سر چو شبنم در کنار آفتاب افکنده اند
ساده لوحانی که دارند از جهان راحت طمع
دام بهر صید در بحر سراب افکنده اند
رهبر عشق حقیقی می شود عشق مجاز
زین سرپل تشنگان خود را در آب افکنده اند
شستشوی دیده منظورست بهر دیدنش
عشقبازان گر نظر بر آفتاب افکنده اند
تا زخود پهلو تهی روشن ضمیران کرده اند
آسمان را چون مه نو در رکاب افکنده اند
غافل از افسانه نتوان کرد اهل عشق را
کز دل روشن، نمک در چشم خواب افکنده اند
موی آتش دیده گردیده است مژگانها تمام
تا زروی آتشین او نقاب افکنده اند
کوته اندیشان که دل بر قصر دولت بسته اند
دست خود چون موج بر دوش حباب افکنده اند
هوشیاران صائب از دوزخ محابا می کنند
میکشان صدره بر این آتش کباب افکنده اند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از لبش آنها که خود را در شراب افکنده اند
خویش را از آب حیوان در سراب افکنده اند
تا گل رخسار شبنم خیز او را دیده اند
عندلیبان مهر گل را بر گلاب افکنده اند
سر به معشوق حقیقی می کشد عشق مجاز
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.