می فروشان آن چه از صهبای گلگون کردهاند
شاهدان شهر ما از لعل میگون کردهاند
میپرستان ماجرا از حسن ساقی کردهاند
تنگ دستان داستان از گنج قارون کردهاند
در جنون عاشقی مردان عاقل، دیدهاند
حالتی از من که صد رحمت به مجنون کردهاند
از بلای ناگهان آسوده خاطر گشتهام
تا مرا آگاه از آن بالای موزون کردهاند
من نه تنها بر سر سودای او افسانهام
هوشمندان را از این افسانه افسون کردهاند
جوی خون از چشم مردم میرود بیاختیار
بس که دل را در غمش سرچشمهٔ خون کردهاند
حال من داند غلامی کاو به جرم بندگی
خواجگانش از سرای خویش بیرون کردهاند
خلق را از لعل میگون تو مستی دادهاند
عقل را از چشم فتان تو مفتون کردهاند
مرغ دل در سینهام امشب فروغی میتپد
لشکر ترکان مگر قصد شبیخون کردهاند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به موضوع عشق و حالتهای ناشی از آن میپردازد. او به می و مستی اشاره میکند و میگوید که میفروشان آنچه از شراب سرخ (صهبای گلگون) به دست آوردهاند را میفروشند. شاهدان شهر با ویژگیهای خاصی توصیف شدهاند و میپرستان ماجراهایی از زیبایی ساقی (ساقی همان ارائه دهنده شراب) را روایت میکنند. او به عشق و جنون اشاره میکند و میگوید که حتی عاقلان نیز در محبت دچار جنون شدهاند. شاعر از بلای ناگهان رهایی یافته و حالتی از خود را به تصویر میکشد که به نوعی به ناپایداری وضع خود اشاره دارد.
عشق او نه تنها افسانه است، بلکه هوشمندان را نیز افسون کرده است. همچنین، دریغ و درد دلها به قدری زیاد است که موجب جاری شدن جوی خون از چشم مردم شده است. او از وضع خود به عنوان غلامی یاد میکند که به خاطر بندگیاش از خواجگان طرد شده است. در نهایت، شاعر میگوید که دلش در سینهاش به تپش درآمده و گویی لشکری از ترکان قصد حمله دارند. به طور کلی، این شعر به بررسی حالات مختلف عشق، جنون، رنج و مستی میپردازد.
هوش مصنوعی: شرابفروشان آنچه از شراب سرخ درست کردهاند، گواههای شهر ما از سنگ سرخ به دست آوردهاند.
هوش مصنوعی: اهل میپرستی داستان کنایه از دیدار دلانگیز ساقی را با نگاهی تهیدست روایت کردهاند؛ گویی آنها از گنج و ثروت قارون نیز دستشان خالیتر است.
هوش مصنوعی: در حالتی که من در عشق دیوانهوار خود هستم، حتی عاقلترین مردان هم نظارهگر حالتی از من بودهاند که به دیوانهها هم باید حسرت بخورند.
هوش مصنوعی: من از نگرانی و مشکلات ناگهانی که ممکن است به سراغم بیاید، راحت و آسودهام، چرا که کسی مرا از آن چیزهای بالا و موزون آگاه کرده است.
هوش مصنوعی: من فقط به خاطر عشق او داستانی شدهام که افراد باهوش را هم تحت تاثیر قرار داده است.
هوش مصنوعی: اشکهای مردم به طور ناخودآگاه از چشمانشان جاری میشود، زیرا دلشان به خاطر اندوهی که دارد، همچون چشمهای از خون پر شده است.
هوش مصنوعی: حال من را تنها کسی میفهمد که به خاطر بندگی و خدمت به بزرگانش، از خانهاش طرد شده است.
هوش مصنوعی: مردم را با زیبایی و رنگ لعلِ میگون تو به خوشی و سرخوشی واداشتهاند و عقل را به وسیلهی نگاه جادویی و فریبندهات مجذوب و در مسحوریت قرار دادهاند.
هوش مصنوعی: امشب در دل من شادی و انرژی خاصی وجود دارد، گویی که لشکری از ترکها قصد حمله و غافلگیر کردن را دارند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
طارم زر بین که درج در مکنون کرده اند
طاق ازرق بین که جفت گنج قارون کرده اند
پیشه کاران شب این بام مقرنس شکل را
باز بی سعی قلم نقشی دگرگون کرده اند
سبز خنگ چرخ را از بهر خاتون هلال
[...]
گلرخان از خون ما رخساره گلگون کردهاند
صد جگر افشرده تا یک جام پرخون کردهاند
از غبار خاکساری دیده رغبت مپوش
بر سر این خاک، ارباب نظر خون کردهاند
سهل باشد سر بر آوردن ز جیب آسمان
[...]
ترک هستی سالکان در زیر گردن کرده اند
رهنوردان کفش تنگ از پای بیرون کرده اند
در بیابان جنون امروز همچون گردباد
خیمه بر پا دوستان بر خاک مجنون کرده اند
دست گلچینان ز گلشن بسته بیرون برده اند
[...]
موج گوهرطینتان، گر شوخی افزون کردهاند
پای درد دامن سری از جیب بیرون کردهاند
کهکشان دیدی شکست رنگ هم فهمیدنیست
بیخودان در لغزش پا سیر گردون کردهاند
اعتباری نیست کز ذلتکشان خاک نیست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.