سخت میخواهم که در آغوشِ تنگ آرم تو را
هر قدر افشردهای دل را، بیفشارم تو را
عمرها شد تا کمندِ آه را چین میکنم
بر امیدِ آن که روزی در کمند آرم تو را
از لطافت گرچه ممکن نیست دیدن روی تو
رو به هر جانب که آرم در نظر دارم تو را
در سرِ مستی گر از زانوی من بالین کنی
بوسه در لعلِ شرابآلود نگذارم تو را
میشود نیلوفری از برگِ گل اندام تو
من به جرأت در بغل چون تنگ افشارم تو را؟
از نگاهِ خشک، منعِ چشمِ من انصاف نیست
دستِ گل چیدن ندارم، خارِ دیوارم تو را
ناشنیدن میشود مُهرِ دهانم بی سخن
گر غباری هست بر خاطر ز گفتارم تو را
از رهایی هر زمان بودم اسیرِ عالَمی
فارغم از هر دو عالم تا گرفتارم تو را
ای که میپرسی چه پیش آمد که پیدا نیستی
خویشتن را کردهام گم تا طلبکارم تو را
از من ای آرامِ جان، احوالِ صائب را مپرس
خاطرِ آسودهای داری، چه آزارم تو را؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به احساس عمیق عشق و longing شاعر نسبت به معشوق اشاره دارد. شاعر تلاش میکند تا معشوق را در آغوش بگیرد و محبت خود را به او ابراز کند، اما موانع و فاصلهها بر سر راه او قرار دارند. او به زیبایی معشوق اشاره میکند و اینکه حتی در سختیها و دوریها، همچنان او را در ذهن و دل خود دارد. شاعر از درد جدایی و تمنای وصال سخن میگوید و بیان میکند که چگونه با تمام وجود به دنبال معشوق است. در نهایت، او به احساس تنهایی و بیقراریاش اشاره میکند و از معشوق میخواهد که به حال و روز او توجه کند.
هوش مصنوعی: میخواهم به قدری تو را در آغوش بگیرم که حتی اگر قلبم را در فشاری مضاعف هم قرار دهم، باز هم تلاشم این باشد که تو را بیشتر در آغوش بگیرم.
هوش مصنوعی: سالها گذشت و من مشغول جمع کردن درد و غمهای خود هستم به امید اینکه روزی تو را در این دام گرفتار کنم.
هوش مصنوعی: با وجود اینکه ممکن نیست که لطافت چهرهات را مشاهده کنم، هر کجا که نگاه کنم، تو را در ذهن دارم.
هوش مصنوعی: اگر در حال مستی مرا سر سجده ببینی و به زانو درآیی، هرگز اجازه نمیدهم که بوسهای بر لبهای شرابآلود من گذاشته شود.
هوش مصنوعی: میتوانم بگویم که زیبایی تو مثل گل نیلوفر است و من بدون هیچ تردیدی تو را به آغوش میفشارم، همانطور که ظرف تنگی میتواند چیزی را در خود جای دهد.
هوش مصنوعی: نگاه سرد و بیاحساس من، بیانصافی است که چشمم به تو بیفتد. من به دلیل شرایط خودم نمیتوانم به تو نزدیک شوم و تنها در حالت ناامیدی، مانند خاری در دیوار، به تو فکر میکنم.
هوش مصنوعی: اگر از زبان من صدایی شنیده نشود و سکوت برقرار باشد، هر چند که اندکی غبار از یادگار کلماتم بر دل تو باقی مانده باشد، باز هم چیزی از احساساتم کم نخواهد شد.
هوش مصنوعی: در هر زمانی که از بند آزاد بودم، به جهانی غرق در درد و مشکلات گرفتار شدم. حالا حتی اگر از هر دو جهان آزاد باشم، باز هم وقتی تو را دارم، در واقع در بند تو هستم.
هوش مصنوعی: ای کسی که از من میپرسی چه اتفاقی افتاده که دیگر نشانی از من نیست، باید بگویم که خودم را گم کردهام تا بتوانم تو را جستجو کنم.
هوش مصنوعی: ای آرامش قلبم، حال من را نپرس. تو دل خوشی داری، پس چرا میخواهی ناراحتم کنی؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
ترک یاری کردی و من همچنان یارم تو را
دشمن جانی و از جان دوستتر دارم تو را
گر به صد خار جفا آزرده سازی خاطرم
خاطر نازک به برگ گل نیازارم تو را
قصد جان کردی که یعنی: دست کوته کن ز من
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.