سخت میخواهم که در آغوشِ تنگ آرم تو را
هر قدر افشردهای دل را، بیفشارم تو را
عمرها شد تا کمندِ آه را چین میکنم
بر امیدِ آن که روزی در کمند آرم تو را
از لطافت گرچه ممکن نیست دیدن روی تو
رو به هر جانب که آرم در نظر دارم تو را
در سرِ مستی گر از زانوی من بالین کنی
بوسه در لعلِ شرابآلود نگذارم تو را
میشود نیلوفری از برگِ گل اندام تو
من به جرأت در بغل چون تنگ افشارم تو را؟
از نگاهِ خشک، منعِ چشمِ من انصاف نیست
دستِ گل چیدن ندارم، خارِ دیوارم تو را
ناشنیدن میشود مُهرِ دهانم بی سخن
گر غباری هست بر خاطر ز گفتارم تو را
از رهایی هر زمان بودم اسیرِ عالَمی
فارغم از هر دو عالم تا گرفتارم تو را
ای که میپرسی چه پیش آمد که پیدا نیستی
خویشتن را کردهام گم تا طلبکارم تو را
از من ای آرامِ جان، احوالِ صائب را مپرس
خاطرِ آسودهای داری، چه آزارم تو را؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
ترک یاری کردی و من همچنان یارم تو را
دشمن جانی و از جان دوستتر دارم تو را
گر به صد خار جفا آزرده سازی خاطرم
خاطر نازک به برگ گل نیازارم تو را
قصد جان کردی که یعنی: دست کوته کن ز من
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.