خانه بر دوشی که سیر کوچه زنجیر کرد
کی به زنجیرش توان پا بسته تعمیر کرد؟
نشأه می مرگ آب زندگانی دیده است
دختر رزچون خضر صد نوجوان را پیر کرد
شعله گستاخ طرف دامن قاتل مباد!
خون گرم ما که آتشکاری شمشیر کرد
پیش ازین از تنگ صنعت عشق فارغبال بود
کوهکن در عاشقی این آب را در شیر کرد!
شکر لله صائب از فیض محبت عاقبت
آه ما را عشق شمع خلوت تأثیر کرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به موضوعاتی چون عشق، زندگی و مرگ پرداخته است. او به تشبیه زندگی به یک "خانه بر دوش" اشاره میکند که به زنجیر کشیده شده و نمیتواند ترمیم شود. اشاره به مرگ و زندگی از دیدگاه نشأهایاش دارد و عشق را به عنوان نیرویی قدرتمند توصیف میکند که میتواند تغییرات عمیق در انسانها ایجاد کند. همچنین، شاعر به عواقب ناگوار عشق و پیوند آن با شعلههای سرکش اشاره دارد و در نهایت از تأثیر مثبت عشق بر زندگیاش سخن میگوید.
هوش مصنوعی: خانه به دوش کسی است که در کوچهها قدم میزند و زنجیرهایی به پای او بسته شده است. آیا او میتواند در چنین وضعیتی خانهاش را درست کند و آن را ترمیم کند؟
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که چه بسا زندگی و جوانی با مرگ و فانی شدن در تضاد است. در اینجا اشاره میشود که جوانی و زیبایی، همانند دختر رز، به واسطه مرگ و زوال، به کهنسالی مبدل میشود و این نشاندهنده روند طبیعی زندگی است. در واقع، مرگ به نوعی به جوانی و زندگی پایان میدهد و این چرخه طبیعی باعث میشود تا جوانی به پیری تبدیل شود.
هوش مصنوعی: خطر را به جان نمیخرم و اجازه نمیدهم که آتش دشمن به من نزدیک شود. چرا که خون ما مانند آتش داغ و تند است که میتواند برای آن کس که میخواهد به ما آسیب بزند، خطرناک باشد.
هوش مصنوعی: قبل از این، چون کار و تلاش در عشق کم بود، کوهکن (کسی که سنگ میکَند) توانسته بود این آب را به شیر تبدیل کند و کار بزرگی انجام دهد.
هوش مصنوعی: شکر خدا را که به خاطر محبت، در پایان دلتنگی ما، عشق مانند شمعی در تنهاییمان تأثیر گذاشت.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نحس گردون در جهان جاه تا تأثیر کرد
بخت برنا را لگد کوب سپهر پیر کرد
دور گردون را زمانه علت بیداد خواند
صحن گیتی را ستاره موجب تشویر کرد
روزگار از جور گردون یک بیک آگاه گشت
[...]
تا مرا عشق تو با دیوانگان زنجیر کرد
فارغم از خدمت استاد و جور پیر کرد
آب حیوان در لب لعل تو و ما خشک لب
حسرت آن لب مرا از جان شیرین سیر کرد
روز اول بر وصالت دل نمیبایست بست
[...]
سرو را شمشاد قدش محو چون تصویر کرد
آب را موج خرامش پای در زنجیر کرد
ای دم صبح قیامت این همه تأخیر چیست
پاس خاطر داریی صحبت مرا دلگیر کرد
هر سرمه با قد خم گشته می گوید هلال
[...]
در سواد خط خوبان بسکه دل شبگیر کرد
همچو صبح صادقم در این سیاحت پیر کرد
زلف خوبان بسکه در این گوشه واگردیده است
جذبه را در خلوت ما عشق در زنجیر کرد
خواب دیدم زلف معشوقی به دست آورده ام
[...]
طره صیادی مرا در زلف خود زنجیر کرد
تار مویش را به سحر غمزه طوق شیر کرد
دره دره آنچه در هستی بود در بند اوست
عشق را نازم که آخر تا کجا تاثیر کرد
بسکه دیر آمد بسر وقت دلم داغ غمش
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.