گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
صائب تبریزی

دید تا در آتش تعجیل، نعل لاله را

می کند در هفته ای گل خنده یکساله را

هست در سرگشتگی آرامش صاحبدلان

نیست بی گردش وجودی شعله جواله را

عاشقان را قرب خوبان برنیارد از خمار

قسمت از مه یک دهن خمیازه باشد هاله را

کاهلان را بیشتر باشد خطر از رهروان

می زند از کاروان ها راهزن دنباله را

از ضعیفان دلخراشی، شاهد سنگین دلی است

از پرستاران کن ای بیمار، پنهان ناله را

شیوه های بی شمار دستگاه حسن او

می زند مهر خموشی بر دهن دلاله را

بی جگر با سخت رویان چهره نتواند شدن

لاله و گل چون سپرداری نماید ژاله را؟

می شود از خال، حسن لاله رویان بیشتر

داغ زینت می دهد دلهای خوش پرگاله را

برنیاید مهر خاموشی به حفظ راز عشق

سد مومین نیست مانع آتش سیاله را

دوربین می گیرد از ایام، حیف خویش را

می کند در هفته ای گل خنده یکساله را

می رسد در پرده رزق تشنگان بسته لب

از تب گرم است سیرابی گل تبخاله را

فکر صائب گوش ها را می کند تنگ شکر

این گلوسوزی نباشد شکر بنگاله را

 
 
 
فانوس خیال: گنجور با قلموی هوش مصنوعی
غزل شمارهٔ ۲۱۹ به خوانش پزی ساتکنی عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
فیاض لاهیجی

گر نهان سازم غم عشقت چه سازم ناله را

تب اگر پوشیده ماند چون کنم تب خاله را

دست افشاندی ز گلشن ریختی اوراق گل

روی گرداندی ز صحرا داغ کردی لاله را

یک گل از زخم خدنگت تازه بر من نشکفد

[...]

بیدل دهلوی

از سپند ما که می‌یابد سراغ ناله را ؟

گرد پیشاهنگ کرد این کاروان دنباله را

داغ حسرت سرمه‌گرداند به دلها ناله را

برلب آواز شکسن نیست جام لاله را

ما سیه بختان حباب گریهٔ نومیدی‌ایم

[...]

یغمای جندقی

صرف کار ناله کردم عمر چندین ساله را

یار یار دیگران شد خاک بر سر ناله را

سبحه از دستم ستد طفلی که از مشکین صلیب

بر میان زنار بندد زاهد صد ساله را

جان شیرین عرضه کردم بر دهانش لب گزید

[...]

بلند اقبال

زیر سرو و پای گل بنگر صفای لاله را

زن دوجام می که تا گیرد غم صد ساله را

نوعروس باغ را با این سه بخشیده است زیب

آفرین ها کرد باید صنعت دلاله را

با وجود اینکه خود رویش چو روی دلبر است

[...]

وفایی مهابادی

شانه زد بر روی خود چون طرهٔ دلاله را

یاسمن بر ماه من داغی به دل زد لاله را

پر عرق شد لعل او از چشم، چون رو برافروخت

پس چرا گویند مهر از گل بگیرد ژاله را؟

روزها دل در پی زلف تو آه و ناله کرد

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه