لب بسته ما بیخبر از راز جهان نیست
بسیار بود حرف کسی را که زبان نیست
از شرم در بسته روزی نگشاید
روزی ز دل خود بود آن را که دهان نیست
جانها همه از شوق عدم جامه درانند
آرام درین قافله ریگ روان نیست
عاشق خبر از کعبه و بتخانه ندارد
این تیر سبکسیر مقید به نشان نیست
از بستر نرم است گرانخوابی مخمل
بالین اگر از سنگ بود خواب گران نیست
از سنگ سبکبار شود نخل برومند
بر خاک نشینان سخن سخت گران نیست
با اینهمه نعمت که بر این سفره مهیاست
صائب لب بی شکوه به غیر از لب نان نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به مفاهیمی چون سکوت و رازهای پنهان جهان اشاره میکند. او بیان میکند که ممکن است حرفی وجود داشته باشد که صاحب آن زبانش بسته باشد. روزی فراخواهد رسید که شرم، درها را باز خواهد کرد. جانها از شوق رهایی در تلاشاند و در این قافله هیچ آرامشی نیست. عاشق به دنبال کعبه یا معشوق خود نمیگردد و احساساتش وابسته به نشانهها نیستند. شاعر همچنین به این نکته اشاره میکند که خواب عمیق بر روی تخت نرم لزومی ندارد و حتی بستر سنگی نیز میتواند خواب راحتی به ارمغان آورد. او تأکید میکند که با وجود نعمتهای فراوان، برخی افراد تنها به نان روزانه خود اکتفا میکنند. این شعر به نوعی نگاهی به درون انسان و دلبستگیها و آرزوهای او دارد.
هوش مصنوعی: ما که ساکت هستیم، از اسرار دنیا بیخبر نیستیم. خیلی اتفاقات وجود دارد که مردم حرفهایشان را بدون گفتن بیان میکنند.
هوش مصنوعی: اگر کسی به خاطر شرم و خجالت، روزی را باز نکند و از دل خود بر آن روزی نیاورد، این نشان میدهد که آن فرد هیچ حرفی برای گفتن ندارد و نتوانسته چیزی را ابراز کند. در واقع، اعتماد به نفس و جرات لازم است تا بتوان به خواستهها و آرزوها رسید.
هوش مصنوعی: همه جانها به خاطر عشق به عدم و نبودن، جامههای خود را کنار گذاشتهاند. در این قافله تنها، هیچ آرامشی وجود ندارد و همه در حال گذرند.
هوش مصنوعی: عاشق، به دور از مکانهای مقدس مانند کعبه و معابد است و این عشق او به گونهای است که به هیچ نشانه و علامتی وابسته نیست. عشق او آزاد و بیقید و بند است.
هوش مصنوعی: اگر بر روی تشک نرمی بخوابیم، خواب سنگین و عمیقی خواهیم داشت، اما اگر به جای آن بر روی سنگ بخوابیم، خواب ما سنگین نخواهد بود.
هوش مصنوعی: اگر درخت نخل، که نماد بلندی و استواری است، به خاطر سنگی سبک از زمین جدا شود، نباید از نشستن بر خاک و سخن گفتن به سادگی بگذرد. در واقع، این تغییر به سادگی نیست و میتواند به معنای قبول مسؤولیتها و چالشها باشد.
هوش مصنوعی: با وجود تمامی نعمتهایی که بر روی این سفره قرار دارد، صائب فقط لبخند بیمزهای به جز لبخند نان نمیزند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
در هجر توام کار به جز آه و فغان نیست
در پیش توام دان که زبانم به دهان نیست
بی دوست اگر خلق به جان می زید و سر
هم جان و سر دوست که ما را سر آن نیست
سهل است اگر هر دو جهان باز گذارند
[...]
از دولت دیدار تو دل را غم جان نیست
جان را ز غم عشق تو پروای جهان نیست
در کوی تو گمشد پی عشاق بیک بار
آن جا که تویی از دو جهان نام و نشان نیست
زهاد، مگویید که: ما از همه بهتر
[...]
آن شیوه که غارت گر صد قافله جان نیست
در سلسله ی حسن تواش نام و نشان نیست
بی لطفی ات از ترک ستم گشت یقینم
این تلخی جان دادنم از زهر کمان نیست
در روز جزا دست شهیدان محبت
[...]
رفتن ز درت کار من دل نگران نیست
گر کشته شوم خونم از آن کوی روان نیست
با تیر بلا چون هدفم روی گشاده
گر کوه شود درد غم عشق گران نیست
حال من بی برگ نوا را چه شناسد
[...]
آن را که بود تیغ زبان بی لب نان نیست
روزی ز دل خود بود آن را که دهان نیست
محتاج به دریا نبود گوهر سیراب
در ملک قناعت دل و چشم نگران نیست
بر درد کشان ظلمت ایام بود صاف
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.