در وصل، دل از هجر فزون دل نگران است
آوارگی تیر در آغوش کمان است
بیهوده پس سبحه و زنار دویدیم
شیرازه اوراق دل آن موی میان است
این با که توان گفت، که با آن همه نعمت
دل خوردن ما بر فلک سفله گران است
گر باد به فرمان سلیمان زمان بود
مجنون ترا ریگ روان تخت روان است
روشن گهران از هنر خویش نگویند
اینجاست که جوهر علف تیغ زبان است
مردان حق از دایره چرخ برونند
از چرخ شکایت روش پیرزنان است
بیرون شد ازین دایره بی زخم محال است
ما سست عنانیم و قضا سخت کمان است
ذرات جهان ریزه خور خوان سپهرند
هر چند که بر سفره او یک ته نان است
صائب دم گرمی که برآرد ز جهان دود
در حلقه ما سوختگان باد خزان است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شعر به بیان احساسات عمیق و مشکلات انسانی میپردازد. شاعر از دل نگران و آوارگی عشق سخن میگوید و به جستجوی معنای زندگی و نعمتهای آن میپردازد. او به محدودیتهای انسانی و تجربههای سخت اشاره میکند و میگوید که انسانها در این دنیا دچار رنج و درد هستند. همچنین، شاعر به قدرت قضا و سرنوشت اشاره میکند و میگوید که حتی با وجود تمام نداشتهها، آدمی همچنان در تلاش برای یافتن آرامش و حقیقت است. در نهایت، شعر به تخلیه و سوختن دلها در برابر مشکلات و پیچیدگیهای زندگی میپردازد.
هوش مصنوعی: در هنگام وصال، دل به خاطر جدایی نگرانتر میشود، مانند اینکه تیر در آغوش کمان، در حال آوارهگی است.
هوش مصنوعی: ما بیجهت برای تسبیح و کمربند تلاش کردیم، در حالی که رشته و پایهی دل ما به آن موی میانه وابسته است.
هوش مصنوعی: کدامین کس را میتوان پیدا کرد که با وجود این همه نعمت، دلش بر حال ما و دردهایمان نمیسوزد و از آن بالا به ما نگاه نمیکند؟
هوش مصنوعی: اگر باد مانند سلیمان تحت فرمان بود، مجنون، تو را ریگی میپنداشت که بر تخت روان است.
هوش مصنوعی: افراد با استعداد و هنرمند به هیچ وجه از ارزش خود سخن نمیگویند؛ اینجا است که بیان حقیقت ممکن است به سادگی، مثل باریکهای از چاقو، دلتنگ کننده باشد.
هوش مصنوعی: مردان حق از دایره زندگی و حوادث آن خارج هستند و نمیخواهند از سختیها و مشکلات گلایه کنند؛ این نوع شکایت مخصوص زنان سالخورده است.
هوش مصنوعی: هرگز نمیتوان بدون آسیب دیدن از این دایره بیرون رفت. ما در برابر سرنوشت ضعیف و سست هستیم و سرنوشت همچون کمانی سخت و قوی عمل میکند.
هوش مصنوعی: ذرات جهان مانند خوراکیهای کوچک روی سفره آسمان هستند، هرچند که همه آنها فقط یک تکه نان از آن سفره به شمار میآیند.
هوش مصنوعی: اگر کسی در دنیای شلوغ و پرماجرا به ما ملحق شود، همانند دود حاصل از آتش، با خود طراوت و دلپذیری میآورد. اما ما، با وجود این همه آرزو و امید، در واقع از بادی که نشانههای پاییز را به همراه دارد، در حال سوختن و رنج بردن هستیم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا هست جهان دولت سلطان جهان است
وز دولت او امن زمین است و زمان است
عدلش سبب ایمنی خُرد و بزرگ است
جودش سبب زندگی پیر و جوان است
از دولت او در همه آفاق دلیل است
[...]
آنی که به تو دیده دولت نگران است
ذات تو پسندیده سلطان جهان است
هستی تو جهان را به کفایت چو عطارد
شاید که ترا مرکز معمور نشان است
کز سنبله مخصوص شرف گشت عطارد
[...]
خاصیت عشقت که برون از دو جهان است
آن است که هرچیز که گویند نه آن است
برتر ز صفات خرد و دانش و عقل است
بیرون ز ضمیر دل و اندیشهٔ جان است
بینندهٔ انوار تو بس دوخته چشم است
[...]
گر پردۀ هستیت بسوزی به ریاضت
بیرون شوی زین ورطه که این خلق در آن است
پنهان شوی از خویش و ز کونین بیکبار
بر دیدۀ تو این سر آنگه بعیان است
این عالم نفی است، در اثبات توان دید
[...]
در شهر بگویید چه فریاد و فغان است
آن سرو مگر باز به بازار روان است
قومی بدویدند به نظاره رویش
وان را که قدم سست شد از پی نگران است
در هر قدمش از همه فریاد برآمد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.