درد تو به دلهای سبکروح گران است
تبخال بر آن لب گره رشته جان است
در وصل دل از هجر فزون دل نگران است
آوارگی تیر در آغوش کمان است
بر خاطر آزاده من دست گهربار
چون دست تهی بر دل محتاج گران است
از دل نبرد شوق وطن عزت غربت
در صلب گهر آب همان قطره زنان است
ایمن نتوان گشت ز برگشتگی بخت
پیوست هدف را خطر از پشت کمان است
در قافله ریگ روان پیش و پسی نیست
پس مانده این مرحله از پیشروان است
حیرت زدگان را نبود بهره ای از وصل
در دامن گل دیده شبنم نگران است
در بال و پر عزم، مرا کوتهیی نیست
سنگ ره من کاهلی همسفران است
بیتابی ذرات جهان در طلب حق
در شیشه ساعت سفر ریگ روان است
صائب نگه گرم در آن چشم سیه مست
برقی است جهانسوز که در ابر نهان است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به درد و رنج عمیق انسانها اشاره دارد که در پی وصال و عشق هستند. شاعر میگوید که درد و غم وجود انسان را سنگین میکند و احساسات عمیق او را در بر میگیرد. هجر و جدایی باعث نگرانی دل میشود و در عین حال، برآورده نشدن آرزوها و دوری از وطن، غم و غربت را به همراه دارد. همچنین، شاعر به ناکامی و عدم بهرهمندی از وصال اشاره میکند و تأکید میکند که تلاشها و عزم او در جستجوی هدف از کمان زندگی، با چالشها و موانع مواجه است. در نهایت، او به زیبایی و عمق عشق و شوق زندگی اشاره میکند که در پس این چالشها نهفته است.
هوش مصنوعی: درد تو برای دلهای بیخبر و سبکروح سنگین و دشوار است، مانند تبخی که بر آن لب نشسته و پیوندی به جان ایجاد کرده است.
هوش مصنوعی: در زمان وصال، دل هرچند که به معشوق نزدیک است، اما همچنان نگران دوری و جدایی است. این وضعیت شبیه به تیرهای آوارهای است که در آغوش کمان رها شدهاند و نشاندهندهی تنش و اضطراب درونی است.
هوش مصنوعی: بر دل آزادمن، احساس باارزشی همچون دست تهی بر دل کسی که به چیزهای با ارزش نیازمند است، سنگینی میکند.
هوش مصنوعی: عشق به وطن از دل برمیخیزد و غرور زندگی در غربت به طور طبیعی از همان آب و هوا و فرهنگ کشور زاده میشود.
هوش مصنوعی: هیچکس نمیتواند از تغییرات ناگهانی بخت و سرنوشت در امان باشد؛ چرا که خطر همیشه در کمین است، همانند تیرهایی که از پشت کمان آزاد میشوند و میتوانند به هدف اصابت کنند.
هوش مصنوعی: در میان گروهی از ریگهای روان، هیچ حرکتی به جلو یا عقب وجود ندارد. آنچه باقی مانده، مربوط به قدمهای پیشین است که از مسافة طی شده باقی ماندهاند.
هوش مصنوعی: کسانی که در حیرت و سرگردانی هستند، هیچ بهرهای از ارتباط و وصل عاطفی ندارند؛ در حالی که مانند گلی که در دامن خود شبنم نگران دارد، در دل خود اضطراب و نگرانی را احساس میکنند.
هوش مصنوعی: من در تلاشهای خود هیچگونه تردیدی ندارم و عزم من قوی است، اما کندی و تنبلی همسفرانم مانع پیشرفتم میشود.
هوش مصنوعی: بیتابی تمام موجودات جهان به خاطر جستجوی حقیقت، همانند دانههای شن درون ساعت شنی سفر میکند.
هوش مصنوعی: چشمهای سیاهِ آن معشوق، نگاهش گرم و سوزان است و در واقع به مانند یک آتش افروز جهانی است که در ابرها پنهان شده.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا هست جهان دولت سلطان جهان است
وز دولت او امن زمین است و زمان است
عدلش سبب ایمنی خُرد و بزرگ است
جودش سبب زندگی پیر و جوان است
از دولت او در همه آفاق دلیل است
[...]
آنی که به تو دیده دولت نگران است
ذات تو پسندیده سلطان جهان است
هستی تو جهان را به کفایت چو عطارد
شاید که ترا مرکز معمور نشان است
کز سنبله مخصوص شرف گشت عطارد
[...]
خاصیت عشقت که برون از دو جهان است
آن است که هرچیز که گویند نه آن است
برتر ز صفات خرد و دانش و عقل است
بیرون ز ضمیر دل و اندیشهٔ جان است
بینندهٔ انوار تو بس دوخته چشم است
[...]
گر پردۀ هستیت بسوزی به ریاضت
بیرون شوی زین ورطه که این خلق در آن است
پنهان شوی از خویش و ز کونین بیکبار
بر دیدۀ تو این سر آنگه بعیان است
این عالم نفی است، در اثبات توان دید
[...]
در شهر بگویید چه فریاد و فغان است
آن سرو مگر باز به بازار روان است
قومی بدویدند به نظاره رویش
وان را که قدم سست شد از پی نگران است
در هر قدمش از همه فریاد برآمد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.