گنجور

 
صائب تبریزی

بتوان به آه کام دل از آسمان گرفت

زور کمان به گرمی آتش توان گرفت

می بایدش ز حاصل ایام دست شست

سروی که جای بر لب آب روان گرفت

از ترکتاز عشق شکایت چسان کنم؟

کاین لشکر از سپاه من اول زبان گرفت

از وعده دروغ دل از دست می دهیم

یوسف به سیم قلب ز ما می توان گرفت

دندان به دل فشار که آب حیات رفت

هر تشنه کاین عقیق به زیر زبان گرفت

چون صبح هر که سینه خود را نمود صاف

عالم چو آفتاب به تیغ زبان گرفت

صائب ز خود برآی که چون تیغ آبدار

هر کس برون ز خویشتن آمد جهان گرفت

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
قطران تبریزی

مرغ وفا برون ز جهان آشیان گرفت

عنقا صفت ز عالم وحدت کران گرفت

از خون دل کنار زمین موج زد چنانک

ز آسیب موج دامن مغرب نشان گرفت

طوفان درد کشتی دل را ز راه برد

[...]

مسعود سعد سلمان

شاه جهان به تیغ چو ملک جهان گرفت

دولت رکاب دادش و نصرت عنان گرفت

فالی گرفت چرخ و همی گرفت مملکت

سلطان ابوالملوک ملک ارسلان گرفت

شاهی که ملک هرگز چون او ملک ندید

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از مسعود سعد سلمان
امیر معزی

هر نور و هر نظام که ملک جهان‌ گرفت

از سنجر ملک شه آلب ارسلان‌ گرفت

صباحبقران مشرق و مغرب معزّ دین

شاهی که او به تیغ و به دولت جهان‌گرفت

تا گشت شاهنامهٔ او فاش در جهان

[...]

قوامی رازی

لشکر کشید عشق و مرا در میان گرفت

خواهند مردمانم از این در زبان گرفت

اندر زبان خلق فتادم ز دست عشق

تا بایدم بلا به در این و آن گرفت

جانا غلام عشق تو گشتم به رایگان

[...]

سید حسن غزنوی

قد چو سرو او شکن خیز ران گرفت

رخسار چون گلشن صف زعفران گرفت

دردا که رفت جان زمان در دل زمین

زان پس که طول و عرض زمین و زمان گرفت

گر پیر با جوان نکند دست در کمر

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه