بتوان به آه کام دل از آسمان گرفت
زور کمان به گرمی آتش توان گرفت
می بایدش ز حاصل ایام دست شست
سروی که جای بر لب آب روان گرفت
از ترکتاز عشق شکایت چسان کنم؟
کاین لشکر از سپاه من اول زبان گرفت
از وعده دروغ دل از دست می دهیم
یوسف به سیم قلب ز ما می توان گرفت
دندان به دل فشار که آب حیات رفت
هر تشنه کاین عقیق به زیر زبان گرفت
چون صبح هر که سینه خود را نمود صاف
عالم چو آفتاب به تیغ زبان گرفت
صائب ز خود برآی که چون تیغ آبدار
هر کس برون ز خویشتن آمد جهان گرفت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به موضوعاتی چون عشق، شکایتها، امید و حقیقت میپردازد. شاعر از کشمکشهای دل در عشق و دروغهای وعده داده شده صحبت میکند. او اشاره دارد به اینکه چگونه انسانها در جستجوی محبت و حقیقت هستند ولی در نهایت باید از گذشته و موانع عبور کنند. همچنین به قدرت کلام و اثرگذاری آن بر احساسات و شناخت اشاره میشود. شعر به این نکته اشاره میکند که هر کس با صاف کردن دلش میتواند به درک عمیقتری از جهان برسد. در نهایت، شاعر بینش خود را درباره زندگی و ارتباطات انسانی بیان میکند.
هوش مصنوعی: میتوان به وسیلهی نالهی دل، چیزی را از آسمان به دست آورد؛ همانطور که با شدت آتش میتوان کششی را به دست آورد.
هوش مصنوعی: باید از میوههای زندگی و زمانهام دست بکشم، چون درخت سرو که در کنار آب روان رشد کرده، باید فضای مناسب را انتخاب کند.
هوش مصنوعی: چگونه از درد عشق شکایت کنم؟ چون این دسته از عاشقان، نخستین بار زبان مرا گرفتند و مرا به محبت گرفتار کردند.
هوش مصنوعی: اگر از وعدههای دروغین دلسوخته و ناامید شویم، دیگر نمیتوانیم امیدی به بهدست آوردن عشق واقعی مانند یوسف داشته باشیم، چرا که او با دلی سرشار از محبت، میتواند قلب ما را تسخیر کند.
هوش مصنوعی: دندان را به دل فشار بده، زیرا زندگی به سرقت رفته است. هر کس که این عقیق را زیر زبانش گذاشته، تعریف یک تشنگی را دارد.
هوش مصنوعی: هر کس که صبح سینهاش را صاف کند و نیتش را پاک سازد، مانند آفتاب در عالم تابناک خواهد شد و با بیان خود حقیقت را روشن میکند.
هوش مصنوعی: از خودت خارج شو و به دنیا نگاه کن، زیرا وقتی فردی از درون خود بیرون بیاید، مانند تیغی تیز و درخشان، میتواند بر دنیا تأثیر بگذارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مرغ وفا برون ز جهان آشیان گرفت
عنقا صفت ز عالم وحدت کران گرفت
از خون دل کنار زمین موج زد چنانک
ز آسیب موج دامن مغرب نشان گرفت
طوفان درد کشتی دل را ز راه برد
[...]
شاه جهان به تیغ چو ملک جهان گرفت
دولت رکاب دادش و نصرت عنان گرفت
فالی گرفت چرخ و همی گرفت مملکت
سلطان ابوالملوک ملک ارسلان گرفت
شاهی که ملک هرگز چون او ملک ندید
[...]
هر نور و هر نظام که ملک جهان گرفت
از سنجر ملک شه آلب ارسلان گرفت
صباحبقران مشرق و مغرب معزّ دین
شاهی که او به تیغ و به دولت جهانگرفت
تا گشت شاهنامهٔ او فاش در جهان
[...]
لشکر کشید عشق و مرا در میان گرفت
خواهند مردمانم از این در زبان گرفت
اندر زبان خلق فتادم ز دست عشق
تا بایدم بلا به در این و آن گرفت
جانا غلام عشق تو گشتم به رایگان
[...]
قد چو سرو او شکن خیز ران گرفت
رخسار چون گلشن صف زعفران گرفت
دردا که رفت جان زمان در دل زمین
زان پس که طول و عرض زمین و زمان گرفت
گر پیر با جوان نکند دست در کمر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.