باریکتر چرا نشوم از میان دوست؟
می بایدم گذشت ز تنگ دهان دوست
هر کوچه کهکشانی و هر خانه مشرقی است
از فیض آفتاب ثریا فشان دوست
نتوان به خامه دو زبان حرف دوست گفت
لب بسته ایم یکقلم از داستان دوست
از گیرودار سبحه و زنار فارغ است
دستی که ماند در ته رطل گران دوست
من کیستم که روی نتابم ازین مصاف؟
گردون زره شده است ز زخم سنان دوست
باید به زخم چنگل شهباز تن دهد
چون بهله هر که دست کند در میان دوست
یک موی در میان من و او نمانده است
پیچیده ام چو تاب به موی میان دوست
سنگ نشان ز حالت منزل چه آگه است؟
از دیر و کعبه چند بپرسم نشان دوست؟
عاشق به کعبه حاجت خود را نمی برد
خاک مرا عشق بود آستان دوست
بر هر که دست می زنم از دست رفته است
در حیرتم که از که بپرسم نشان دوست؟
صائب زبان بگز که درین انجمن کلیم
تا دست و لب نسوخت، نشد همزبان دوست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به عشق و دوستی عمیق خود اشاره میکند. او از احساساتش نسبت به دوستش سخن میگوید و بیان میکند که نمیتواند از او فاصله بگیرد و چه بسا هر کوچه و خانهای به خاطر حضور او روشن و زیباست. او به زخمها و چالشهایی که برای رسیدن به دوست متحمل شده، اشاره میکند و نشان میدهد که حتی در این راه از موانع نمیهراسد. عشق به دوست برای او آنچنان عمیق است که حتی در مکانهای مقدس مثل کعبه هم تنها به عشق او فکر میکند. در پایان، شاعر با اضطراب و ناامیدی از ناپیدا بودن نشانههای دوستش سخن میگوید و بر احتیاج به همزبانی و نزدیکی تأکید میکند.
هوش مصنوعی: چرا از میان دوست خود باریکتر نشوم؟ باید از دهان تنگ او عبور کنم.
هوش مصنوعی: هر کوچه ای به مانند کهکشان است و هر خانه ای پر از روشنی، که این نور و زیبایی از بخشش دوست و آفتابی که بر زمین میتابد ناشی میشود.
هوش مصنوعی: نمیتوان با نوشتن و گفتن از دو زبان، حرف دوست را بیان کرد. ما لبهایمان را بستهایم و با یک قلم تنها از داستان دوست میگوییم.
هوش مصنوعی: دستی که در زیر بار سنگین محبت دوست قرار دارد، دیگر به مسائل و مشکلات روزمره مثل نذر و عبادت اهمیت نمیدهد.
هوش مصنوعی: من کی هستم که در برابر این چالش عقب بکشم؟ آسمان هم خودش زره پوشیده است از زخمهای دوست.
هوش مصنوعی: کسی که میخواهد در دوستی عمیقتر شود، باید با مشکلات و چالشها نیز روبرو شود، شبیه به اینکه یک پرنده جوان باید حتی زخمها را تحمل کند تا به بالندگی برسد.
هوش مصنوعی: میان من و او هیچ فاصلهای نمانده است و من به شدت به او وابستهام، همچون تابی که به موی دوست پیچیده شده است.
هوش مصنوعی: سنگی که نشاندهنده مکان و وضعیت خانه است، چه اطلاعی میتواند به من بدهد؟ من از مکانهای قدیمی و کعبه چه بپرسم؟ در واقع، من به دنبال نشانهای از دوستم هستم.
هوش مصنوعی: عاشق واقعی نیاز خود را به کعبه نمیبرد، چون عشق او به دوستش بسیار بیشتر از هر چیزی است. عشق او جایگاه والایی دارد که حتی از مکانهای مقدس هم با ارزشتر است.
هوش مصنوعی: هر کسی را که میبینم، از دست رفته و جدای او هستم. در حیرتم که از چه کسی باید بپرسم تا نشانی از دوست پیدا کنم؟
هوش مصنوعی: در این اجتماع، زبان خود را زیر کنترل بگذار تا مبادا در ارتباط با دوست، دچار سوزش و آسیب شود. به بیان دیگر، بهتر است در کلام و سخن گفتن احتیاط کنیم تا به دوستیها و ارتباطات آسیب نرسانیم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای پیک پی خجسته که داری نشان دوست
با ما مگو به جز سخن دل نشان دوست
حال از دهان دوست شنیدن چه خوش بود
یا از دهان آن که شنید از دهان دوست
ای یار آشنا علم کاروان کجاست
[...]
بگذار تا بمیرم بر آستان دوست
باشد که یاد من برود بر زبان دوست
بر حال عاشقان نکند هیچ رحمتی
آه از دل ستمگر نامهربان دوست
خاک کفش به ملک دو عالم اگر دهند
[...]
یا از زبان دوست شنو داستان دوست
یا از زبان آن که شنید از زبان دوست
باشد کلام دوست مبرا ز هر لغت
هست این لغات مختلف از ترجمان دوست
بیرون بود ز جمله نشانها کزو دهند
[...]
فکرم دقیق گشت بسی در میان دوست
نه زان میان خبر شد و نه از دهان دوست
رحمی خدایرا بمن ای باغبان یار
خاشاک چون برون بری از بوستان دوست
حاشا که گنجد آن بقلم یا که بر زبان
[...]
دور نمودم تا فلک از آستان دوست
دارم تن و دلی چو دهان و میان دوست
دارم دل شکسته و دانم که جای او است
ورنه به دل علاقه ندارم به جان دوست
تا از خودی تو اثری است، گرچه نام
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.