یا از زبان دوست شنو داستان دوست
یا از زبان آن که شنید از زبان دوست
باشد کلام دوست مبرا ز هر لغت
هست این لغات مختلف از ترجمان دوست
بیرون بود ز جمله نشانها کزو دهند
اینست پیش دوست شناسان نشان دوست
به ز آستان دوست سر ما ندیده جای
تا سر به جا بود سر ما و آستان دوست
دستان شوق او زده مرغان باغ عشق
هر جا شکفته غنچه ای از بوستان دوست
از ما گمان حسن وفا بود دوست را
شکر خدا که راست شد آخر گمان دوست
جامی مجوی کشف حقیقت ز شیخ شهر
بیگانه نیست محرم سر نهان دوست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان عشق و دوستی میپردازد. شاعر از زبان دوستان و یا کسانی که داستان دوستی را شنیدهاند، روایت میکند و تأکید دارد که واژهها نمیتوانند حقیقت دوستی را به طور کامل بیان کنند. او به اهمیت شناخت روح و معنای دوستی اشاره میکند و میگوید که باید از نشانهها فراتر رفت تا به عمق دوست واقعی پی ببریم. همچنین از شوق و عشق صحبت میکند که به مثابه پرواز پرندگان در باغ عشق است. نهایتاً، شاعر به این موضوع میپردازد که وفا و حسن دوستی حقیقتی هستند که در نهایت به درستی کشف میشوند و اشاره میکند که باید از منابع معتبر برای درک عمق دوستی استفاده کرد.
هوش مصنوعی: یا از زبان دوست داستان دوست را بشنو، یا از کسی که داستان را از زبان دوست شنیده است.
هوش مصنوعی: کلام دوست به گونهای است که از هرگونه لغت و کلام بیهوده پاک است. این واژههای مختلف تنها ترجمههایی از پیام دوست هستند.
هوش مصنوعی: این شخص فراتر از همه نشانهها و علامتهاست؛ او را فقط کسانی که با دوست آشنایی دارند میشناسند.
هوش مصنوعی: بهتر از جای دیگر، سر ما هیچ گاه در آستان دوست قرار نگرفته است؛ تا زمانی که سر ما در این مکان قرار دارد، آستان دوست نیز برای ما محفوظ و مقدس است.
هوش مصنوعی: دستهای عشق او باعث شده که پرندههای باغ عشق در هر جا غنچهای از باغ دوست را شکوفا کنند.
هوش مصنوعی: ما به وفای دوستی امیدوار بودیم، اما خدا را شکر که در پایان، آنچه را که دوست انتظار داشتیم، واقعی شد.
هوش مصنوعی: به دنبال جستجوی حقیقت نرو، زیرا شیخ شهر نمیتواند آن را به تو نشان دهد. او شخصی از رازهای عمیق دوست بیخبر است و نمیتواند به تو کمک کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
ای پیک پی خجسته که داری نشان دوست
با ما مگو به جز سخن دل نشان دوست
حال از دهان دوست شنیدن چه خوش بود
یا از دهان آن که شنید از دهان دوست
ای یار آشنا علم کاروان کجاست
[...]
بگذار تا بمیرم بر آستان دوست
باشد که یاد من برود بر زبان دوست
بر حال عاشقان نکند هیچ رحمتی
آه از دل ستمگر نامهربان دوست
خاک کفش به ملک دو عالم اگر دهند
[...]
باریکتر چرا نشوم از میان دوست؟
می بایدم گذشت ز تنگ دهان دوست
هر کوچه کهکشانی و هر خانه مشرقی است
از فیض آفتاب ثریا فشان دوست
نتوان به خامه دو زبان حرف دوست گفت
[...]
فکرم دقیق گشت بسی در میان دوست
نه زان میان خبر شد و نه از دهان دوست
رحمی خدایرا بمن ای باغبان یار
خاشاک چون برون بری از بوستان دوست
حاشا که گنجد آن بقلم یا که بر زبان
[...]
دور نمودم تا فلک از آستان دوست
دارم تن و دلی چو دهان و میان دوست
دارم دل شکسته و دانم که جای او است
ورنه به دل علاقه ندارم به جان دوست
تا از خودی تو اثری است، گرچه نام
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.