لغتنامهابجدقرآن🔍گوگلوزنغیرفعال شود

گنجور

 
صائب تبریزی

چشم شوخش می برد آرام و تسکین مرا

می دهد سر در بیابان کوه تمکین مرا

گردش چشمی که من دیدم ازان وحشی غزال

در فلاخن می گذارد خواب سنگین مرا

پای گل را می گرفت از اشک خجلت در نگار

باغبان می دید اگر دست نگارین مرا

می شدی زنار خونین جوی شیرش بر کمر

بیستون گر می کشیدی ناز شیرین مرا

بعد مردن نیست حیرت گر ز سر گیرم حیات

گر کنند از خشت خم احباب بالین مرا

گرچه خون را مشک می‌سازم، سپهر تنگ چشم

خون به منت می دهد آهوی مشکین مرا

کرد تحسین رسایی های فهم خویشتن

آن که تحسین کرد صائب فکر رنگین مرا

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
غزل شمارهٔ ۱۷۸ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
صائب تبریزی

نان به خون دل شد از تیغ زبان رنگین مرا

ترزبانی در گلو شد گریه خونین مرا

داغ دارد شعله سرگرمیم خورشید را

می شود روشن چراغ کشته بر بالین مرا

شد دو بالا حرص دنیای من از قد دوتا

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
فروغی بسطامی

وقت مردن پا نهاد آن شمع بالین مرا

تا بخربندی ستاند جان غمگین مرا

دوش بوسیدم لب شکرفشانش را به خواب

کاش پنداری نبود این خواب شیرین مرا

خون آهوی حرم را در حرم خواهند ریخت

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه