فضای دشت ز خونین دلان گلستانی است
ز خود برآ که عجب دامن بیابانی است
گشاده باش، جهان را شکفته گر خواهی
که بر گشاده دلان چرخ روی خندانی است
ز خود برآ که چو گردید راهرو بی برگ
به چشم رهزن بیرحم، تیغ عریانی است
به عقل هر که هوا را کند مسخر خود
اگر چه مور بو، پیش ما سلیمانی است
که در قلمرو توحید در شمار آید؟
که نه سپهر درین حلقه سبحه گردانی است
مراست چشم رهایی ز بحر خونخواری
که هر حباب در او پرده دار طوفانی است
نهان به زیر سیاهی ز تیره بختی ماست
وگرنه داغ جنون آفتاب تابانی است
به چشم توست ز سرگشتگی فلک گردان
وگرنه دایره چرخ، چشم حیرانی است
سراغ یوسف مصری ز ناتوانان جوی
که چشم های فرو رفته، چاه کنعانی است
وجود عشق درین خاکدان پر وحشت
چو آتشی است که در دامن بیابانی است
خوش است رشته به قرب گهر، ازین غافل
که در گسستن او تیز کرده دندانی است
شکایت از تو ستمگر کجا برم، که نهان
ز سایه سر زلف تو کافرستانی است
ز تنگنای جهان نیست شکوه صائب را
که چشم مور به نازک خیال، میدانی است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به توصیف زندگی و مشکلات انسانی میپردازد و فضای دنیا را از منظر دشواریها و غمها مشاهده میکند. او به جستجوی رهایی و عشق پرداخته و برخود میتازد که برای رسیدن به شادابی و خوشبختی باید از خود فراتر رود. شاعر به تضاد عشق و درد اشاره میکند و به چالشهای زندگی در این دنیا و نارساییهای آن نمیپردازد. او به روح کامیابی و امید به آینده اشاره نموده و در عین حال از سختیها و غمهایی که سرنوشت انسانها را احاطه کرده یاد میکند. در نهایت، او نشان میدهد که رهایی و شادابی به نگرش و درک ما از جهان وابسته است.
هوش مصنوعی: دشت به خاطر دردناکانی که در آن به سر میبرند، به مانند گلستانی زیباست. از خودت فراتر برو و به شگفتیهای آن دقت کن، زیرا اینجا دامن بیابانی است که پر از زیباییهاست.
هوش مصنوعی: خود را باز و آزاد کن، زیرا اگر بخواهی جهان را زیبا و روشن ببینی، باید دلهای گشاده و مهربان را در اطراف خود ببینی که زندگی را شادابتر میکنند.
هوش مصنوعی: از خود بیرون بیا، چرا که وقتی راهی پیش پای تو نیست و بیپناهی، به چشم دزد بیرحم، همچون تیغی برهنه و خطرناک میمونی.
هوش مصنوعی: هر کس که بتواند به وسیله عقل و تدبیرش، دشواریها و موانع را تحت کنترل درآورد، حتی اگر در مقام و رتبه کوچک باشد، در نظر ما از کسی چون سلیمان هم بزرگتر و ارزشمندتر است.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که در دنیای یکتاپرستی، چه کسی میتواند در شمار آن قرار بگیرد؟ زیرا مانند آسمان که در این حلقهی ذکر و عبادت نمیچرخد، هیچ چیز نمیتواند به آن مقام برسد.
هوش مصنوعی: چشمان من در جستجوی آزادی از دل دریاهای خونی است که هر حبابی در آن، نشانهای از طوفانهایی است که در راهند.
هوش مصنوعی: در زیر ظلمت و مشکلات زندگی ما، حقیقت و روشنی وجود دارد و اگر این سختیها نبودند، عشق و شوقی که داریم مانند آفتاب درخشان و تابان است.
هوش مصنوعی: چشم تو باعث میشود که سرگشتگی و ناپایداری جهان را ببینم، در غیر این صورت، حرکت دایرهوار چرخها تنها نشانهای از حیرت و بیخبری است.
هوش مصنوعی: به دنبال یوسف مصری باشید، آن را از ناتوانان درخواست کنید، زیرا چشمان غمگین و افسرده گویی در چاهی مخفی است.
هوش مصنوعی: حضور عشق در این دنیای پر استرس و وحشت مانند آتشی است که در دل یک بیابان قرار دارد.
هوش مصنوعی: رابطه نزدیک به گوهر بسیار خوشایند و زیباست، اما فراموش نکن که در گسستن این ارتباط، دندانهای تیز و خطرناکی وجود دارد.
هوش مصنوعی: کجا میتوانم از تو، ای ستمگر، شکایت کنم، در حالی که در پناه سایه موهای تو، جهانی مخفی و حیرتانگیز وجود دارد؟
هوش مصنوعی: صائب از تنگناها و مشکلات زندگی شکایت نمیکند، زیرا او میداند که حتی چشم یک مور هم میتواند در دنیای خیالهای زیبا و نازک خود، میدان وسیعی داشته باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کسی که از پس احمد روا بود مرسل
بزرگوار امیر امام خاقانی است
رسول شروان چون خوانی آن بزرگی را
که در جهان سخن ملک او سلیمانی است
رسول بازپسین را هزار گونه قسم
[...]
مرا به صحنک بغرا محبت جانی است
اگر چه معده پر از نان گرم و بریانی است
چه می کنی صفت امروز آب حیوان را
به شیر منش نظر کن که آب حیوانی است
به شهر اگر دل بریان به جان فروشد کس
[...]
کسی که مانده به بند لباس زندانی است
پریدن از قفس نام و ننگ عریانی است
به پختگی جنون کی به من رسد مجنون؟
همین بس است که من شهری او بیابانی است
ز چشم گریان، بیقدر شد متاع جنون
[...]
سفر نکردن ازان کشور از گرانجانی است
که مرگی دل و قحط غذای روحانی است
لب محیط به بانگ بلند می گوید
برهنه شو که گهر مزد دست عریانی است
سفر خوش است که بی اختیار روی دهد
[...]
چو خیزی از سر شهرت سریر سلطانی است
چو نام حلقه شود، خاتم سلیمانی است
چه تن به بستر دولت دهی؟ که عاقل را
به دیده دولت بیدار، خواب شیطانی است
به چر خ سوده، سر قصر دولتی هرجا
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.