بهشت یک ورق از لاله زار دماغ من است
بهار برگ خزان دیده ای ز باغ من است
ز درد و داغ، بهاری است عشق شورانگیز
که سنبلش ز پریشانی دماغ من است
اگر به شیشه گردون کنند، می شکند
ز جوش عشق شرابی که در ایاغ من است
دلی که سوخت به داغ خلیل، می داند
که آتش دگران است عشق و باغ من است
اگر چه کنج لب یار را حلاوتهاست
کجا به چاشنی گوشه فراغ من است؟
غبار دیده یعقوب، سد راه شده است
وگرنه یوسف گم گشته در سراغ من است
دگر دل که خراشیده ام نمی دانم؟
که ناخن مه نو در کمین داغ من است
مرا چگونه کند صائب آسمان خس پوش؟
که نور روزن خورشید از چراغ من است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف احساسات عمیق عاشقانه و دردهای ناشی از جدایی پرداخته است. شاعر عشق را همچون بهشتی در دل خود میبیند و بهار را به قیاس با زیبایی و شور آن میآورد. او از درد و رنجهای ناشی از عشق سخن میگوید و اشاراتی به آتش و داغی که در وجودش حس میکند دارد. همچنین، به محدودیتهایی که در عشق و جدایی وجود دارد، اشاره کرده و با تصاویری چون یوسف گم گشته و غبار دیده یعقوب، احساس تنهایی و فراق را به تصویر میکشد. در نهایت، او به تلاش برای درک عشقی عمیق و نور زندگی اشاره میکند.
هوش مصنوعی: بهشت یکی از بخشهای زیبا و دلنشین ذهن من است و بهار، همانند برگهای پاییزی، از باغ احساسات من نشأت میگیرد.
هوش مصنوعی: عشق مانند بهاری پرشور و هیجانآور است، اما درد و ناراحتیهایی که به همراه دارد، باعث آشفتهدلی من شده است. هنگامی که به این عشق فکر میکنم، احساساتی متضاد در درونم میجوشد.
هوش مصنوعی: اگر شیشهای که گردانده میشود، بیفتد و بشکند، دلیلش جوش و غلیان عشق و شوری است که در وجود من وجود دارد.
هوش مصنوعی: دل کسی که با درد و رنج دوستی آشنا شده، میداند که عشق دیگران تنها شعلهای است و باغ عاشقانهاش خاص خود اوست.
هوش مصنوعی: اگرچه لبهای محبوبم شیرینیهای زیادی دارد، اما هیچ چیزی به اندازه آرامش و راحتی من در گوشهای از زندگیام نیست.
هوش مصنوعی: اشکهای یعقوب باعث شده که نتوانم به یوسف که در دل من است، نزدیک شوم.
هوش مصنوعی: دل دیگری که زخمی کردهام را نمیشناسم، زیرا که چنگال ماه جدید در انتظار درد من است.
هوش مصنوعی: چگونه ممکن است آسمان گرانقدر و بزرگ به من توجه کند، وقتی که نور خورشید نیز تنها از چراغ من منبع میگیرد؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چنین که شور تو در ساخت دماغ من است
ز شغل درد تو کی مرگ هم فراغ من است
مگو که شعله آهم نسوزد انجم را
که بر جبین مه اینک نشان داغ من است
رساند خواهی اگر جرعه ای به ما باری
[...]
منم که خون جگر، لالهزار باغ من است
جراحتی که ز مرهم فزوده داغ من است
به دست عشق چنان کردهام پی خود گم
که گم شود پی آن کس که در سراغ من است
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.