گنجور

 
 
 
پرسش‌های پرتکرار
بابافغانی

جفای لاله‌رخان راحت و فراغ من است

هر آنچه داغ بود پیش خلق باغ من است

سزد که آتش دل بر فلک زبانه کشد

ازین هوی که شب و روز در دماغ من است

دلم ربود و در آتش فگند و گفت به ناز

[...]

میرداماد

چنین که شور تو در ساخت دماغ من است

ز شغل درد تو کی مرگ هم فراغ من است

مگو که شعله آهم نسوزد انجم را

که بر جبین مه اینک نشان داغ من است

رساند خواهی اگر جرعه ای به ما باری

[...]

صائب

بهشت یک ورق از لاله زار دماغ من است

بهار برگ خزان دیده ای ز باغ من است

ز درد و داغ، بهاری است عشق شورانگیز

که سنبلش ز پریشانی دماغ من است

اگر به شیشه گردون کنند، می شکند

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه