همین نجابت ذاتی است آنچه محترم است
بزرگیی که بود عارضی کم از ورم است
رخ تو از خط مشکین رقم خطر دارد
سیاه زود شود صفحه ای که خوش قلم است
بط شراب که زاهد به خون او تشنه است
به چشم باده پرستان کبوتر حرم است
ز پشت دادن ما خصم گو دلیر مشو
که تیغ عجز دل از دست دادگان دو دم است
ز رطلهای گران است پشت من بر کوه
ز محتسب کند اندیشه سنگ هر که کم است
هر آن که از سیهی می کند سفیدی فرق
دلش دو نیم درین روزگار چون قلم است
دلیل ایمنی ملک نیستی صائب
همین بس است که روی وجود در عدم است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این اشعار به نجابت و بزرگمنشی ذاتی اشاره میکند و آن را بیشتر از ویژگیهای ظاهری میداند. او به زیبایی رخ معشوق و عواقب آن اشاره کرده و میگوید که آنچه ممکن است بگذارد، موقتی و ناپایدار است. همچنین به تضاد بین شراب و زهد اشاره میکند و کیفیتهای متفاوت بین دو گروه را بیان میکند. در ادامه، شاعر از چالشهای دشوار زندگی و ستمهایی که بر او روا میشود میگوید و بر خطرات عجز و ناتوانی تأکید دارد. او همچنین به این نکته اشاره میکند که پشتیبانی و ایمنی واقعی در این دنیا وجود ندارد و در نهایت، تنها حقیقتی که باقی میماند، وجودی است که در عدم و نیستی پنهان است.
هوش مصنوعی: نجابت و شخصیت واقعی انسانها چیزی است که ذاتاً با آنها همراه است و ارزشمند است. بزرگوارانی که بزرگیشان به خاطر ویژگیهای ظاهری و عارضی است، ارزش واقعی کمتری دارند و به نوعی به مانند بیماری هستند که موقتی و زودگذرند.
هوش مصنوعی: چهره زیبای تو با آن خطوط مشکی، نشانهای از خطر است؛ زیرا صفحهی خوشنوشت به سرعت تاریک میشود.
هوش مصنوعی: در این بیت، به تضاد میان زهد و لذتجویی اشاره میشود. زاهدانی که به زندگی پرهیزکارانه علاقه دارند، ممکن است به بط شرابی که به خون او تشنهاند اشاره کنند، به طوری که در مقابل، بادهپرستان مانند کبوتران حرم به دنبال لذتهای دنیا هستند. این تصویر نشاندهنده دو رویکرد متفاوت به زندگی و تفریح است.
هوش مصنوعی: از ما پشت وانی نه، ای دشمن، دلیر نشو، زیرا شمشیر ناتوانی، دل را از دست دادهها دو نفس بیشتر نیست.
هوش مصنوعی: از بارهای سنگین بر دوش من، مانند کوه سنگینی میکند. هر که کمحال باشد، افکار محتسب بر او سنگینی میکند.
هوش مصنوعی: هر کس که از کارهای ناپسند دوری کند و به خوبیها بپردازد، در این روزگار، دلش مانند قلمی که به دو نیم تقسیم شده، دوگونگی و تردید را تجربه میکند.
هوش مصنوعی: دلیل امنیت و سلامت سرزمین وجود تو نیست، صائب، همین کافی است که حضورت در دنیای عدم نشاندهنده تمامیت وجود توست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مرا نگارا با روی تو چه جای غم است
که چون تو یار ز خوبان روزگار کم است
بهشت و دنیا هر دو به هم نبیند کس
بهشت و دنیا با هم مرا ز تو به هم است
تو در دلم بنشستی و غم بشد ز دلم
[...]
سپهر قدرا در قبضه کفایت تست
نظام هر چه برون از سراچه قدم است
چو چاه خصم تو سر در نشیب از آن دارد
که او به دامن تر همچو آب متهم است
نظیر تو خرد اندر وجود جست و نیافت
[...]
خدایگان همه خسروان روی زمین
تویی که طبع لطیفت سراچه قدم است
در اهتمام تو آسوده اند جمله جهان
از ان جناب رفیع تو قبله کرم است
قضا به نام تو پرداخت دفتر اقبال
[...]
لطافتی که رخت را ز جعد خم به خم است
هزار عاشق اگر باشدت هنوز کم است
به زلف عمر و به لبها حیات اهل دلی
بیا که عمر عزیز و حیات مغتنم است
دلم نیافت نشان زان دهان به ملک وجود
[...]
هزار سال سفر از وجود تا عدم است
ولی چو بر سر جان پا نهیم یک قدم است
کسی که از دهنت آب زندگی ره برد
هزار بار بمیرد ز مردنش چه غم است
چو سبزه گر ههه روی زمین زبان گردد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.