لطافتی که رخت را ز جعد خم به خم است
هزار عاشق اگر باشدت هنوز کم است
به زلف عمر و به لبها حیات اهل دلی
بیا که عمر عزیز و حیات مغتنم است
دلم نیافت نشان زان دهان به ملک وجود
نهاده روی کنون در ولایت عدم است
ز صحبتم تو ملولی عظیم و من مشتاق
مراست غم که جدایم ز تو تو را چه غم است
هزار مرهم راحت اگر بود حاصل
نصیب عاشق مسکین جراحت و الم است
لبت به لطف عبارت ز عالمی دل برد
نه در عرب چو تو شیرین زبان نه در عجم است
حریم خاک درت را مقیم شد جامی
مزن به تیر جفایش که آهوی حرم است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: غزل بیانگر عاشقانهای عمیق و زیباست که به لطافت و جذابیت معشوق اشاره دارد. شاعر میگوید اگرچه هزاران عاشق وجود دارد، اما باز هم کم است. او بر ارزش عمر و حیات تأکید کرده و میگوید که دلش نتوانسته نشانهای از محبوب پیدا کند و حالا در اندوه جدایی است. از طرفی، شاعر احساس میکند محبوبش از صحبتهای او ملالت دارد در حالی که او هنوز مشتاق و عاشق است. در این شعر، جراحت و درد عاشق به وضوح نمایان است. لبهای معشوق توصیفی شیرین دارند و شاعر از زیبایی و لطافت او ستایش میکند. در نهایت، به طور نمادین، شاعر از خطر جدایی و تیر جفای محبوب میگوید و او را به عنوان «آهوی حرم» معرفی میکند.
هوش مصنوعی: لطافتی که در گیسوی تو وجود دارد، به قدری زیبا و دلرباست که حتی اگر هزار عاشق هم برای تو وجود داشته باشند، همچنان کم به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: بیایید از زیباییهای زندگی بهرهبرداری کنیم و از لحظات گرانبها و محبتبرانگیز لذت ببریم، چون عمر ارزشمند و حیات فرصتی نادر است.
هوش مصنوعی: دل من هیچ نشانی از آن لبها پیدا نکرد، در حالی که وجود به زیبایی آن چهره آراسته است و حالا در سرزمین عدم قرار دارد.
هوش مصنوعی: من از گفت و گو با تو خستهام و به شدت مشتاقم، اما غم چون جداییم از تو، بر من سنگینی میکند. تو چقدر نگران این جدایی هستی؟
هوش مصنوعی: اگر هزار مرهم و آرامش هم برای درمان دردی وجود داشته باشد، اما برای عاشق بیچاره، همچنان زخم و درد باقی است.
هوش مصنوعی: لبهای تو با لطف و زیبایی کلامی، دل هر جهانی را میرباید؛ نه در بین عربها کسی به شیرینی تو سخن میگوید و نه در بین عجمها چنین است.
هوش مصنوعی: خاک درگاه تو محل سکونت من شده است، پس با تیر کینهات به من حمله نکن، چراکه من مانند آهوی حرم به دنبال آرامش و امنیت هستم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مرا نگارا با روی تو چه جای غم است
که چون تو یار ز خوبان روزگار کم است
بهشت و دنیا هر دو به هم نبیند کس
بهشت و دنیا با هم مرا ز تو به هم است
تو در دلم بنشستی و غم بشد ز دلم
[...]
سپهر قدرا در قبضه کفایت تست
نظام هر چه برون از سراچه قدم است
چو چاه خصم تو سر در نشیب از آن دارد
که او به دامن تر همچو آب متهم است
نظیر تو خرد اندر وجود جست و نیافت
[...]
خدایگان همه خسروان روی زمین
تویی که طبع لطیفت سراچه قدم است
در اهتمام تو آسوده اند جمله جهان
از ان جناب رفیع تو قبله کرم است
قضا به نام تو پرداخت دفتر اقبال
[...]
هزار سال سفر از وجود تا عدم است
ولی چو بر سر جان پا نهیم یک قدم است
کسی که از دهنت آب زندگی ره برد
هزار بار بمیرد ز مردنش چه غم است
چو سبزه گر ههه روی زمین زبان گردد
[...]
کم التفاتی خوبان بعاشقان ستم است
زهی ستم که ترا با من التفات کم است
کی از بنفشه گشاید کجا بنافه کشد
دلی که بسته آن گیسوان خم بخم است
قدم خمیده چنان شد که کس نمی داند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.