ز خود برآ که سر کوی یار نزدیک است
قرارگاه دل بیقرار نزدیک است
ز غفلت تو ره کوی یار خوابیده است
وگرنه بحر به سیل بهار نزدیک است
توان به نور بصیرت به اهل دل پیوست
به وصل سوخته جانان شرار نزدیک است
ببر ز خویش، به سر رشته بقا پیوند
که دست شانه به زلف نگار نزدیک است
دلی که سوخته داغ گلعذاران است
به صبح همچو شب نوبهار نزدیک است
ز کاهلی نگذاری تو پای خود به حساب
وگرنه وعده روزِ شمار نزدیک است
اگر چه چشمه خورشید از نظر دورست
به چشم شبنم شب زنده دار نزدیک است
ز عاجزی به تو مشکل شده است دل کندن
وگرنه آب به این جویبار نزدیک است
شده است بر تو ز هشیاری این گریوه بلند
به کبک مست، سر کوهسار نزدیک است
هزار کعبه به هر گوشه دل افتاده است
اگر تو دور نیفتی شکار نزدیک است
ز باده توبه در ایام نوجوانی کن
برآ ز بحر خطر تا کنار نزدیک است
رسیده است ز دل بر زبان حکایت عشق
به سفتن این گهر شاهوار نزدیک است
دماغ کار نمانده است کارفرما را
وگرنه دست و دل ما به کار نزدیک است
ازان به قیمت می جان دهند مخموران
که رنگ می به لب لعل یار نزدیک است
امیدها به خط تاه روی او دارم
چو توبه ای که به فصل بهار نزدیک است
چه همچو غنچه فرو رفته ای به خود صائب؟
گرهگشایی باد بهار نزدیک است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر از شاعر به توصیف نزدیک بودن به محبوب و عشق دارد و به مخاطب یادآوری میکند که باید از غفلت و خواب غفلت بیدار شود. شاعر با زبانی زیبا و استعارههای گوناگون، به مخاطب میآموزد که دلی که سوخته است، باید به جستجوی وصال برود و از کاهلی دست بردارد. او به نزدیکی فرصتها و وعدههای الهی اشاره میکند و میگوید که اگرچه ممکن است مشکلاتی بر سر راه وجود داشته باشد، اما امید و عشق همیشه نزدیکاند. در نهایت، شاعر از تغییراتی درونی و بیداری در عشق سخن میگوید و دعوت به پذیرش زیباییها و فرصتهای زندگی میکند.
هوش مصنوعی: از خودت بیرون بیا، زیرا محل زندگی محبوب نزدیک است و جایی که دل بیقرار است، در دسترس است.
هوش مصنوعی: اگر غافل نبودی، راه رسیدن به معشوق همیشه باز بود؛ اما در حال حاضر، این مسیر خوابیده است. در واقع، فرصتها و زیباییهای بهاری نزدیک هستند، ولی تو از آنها بیخبر هستی.
هوش مصنوعی: توانایی درک و بصیرت به افراد دلسپرده کمک میکند تا به وصل و پیوستگی با معشوقی که جانشان را میسوزاند، نزدیکتر شوند.
هوش مصنوعی: از خودت جدا شو و به پیوندی که به بقای زندگی منجر میشود، توجه کن؛ چون ارتباط دست با موهای معشوق بسیار نزدیک است.
هوش مصنوعی: دل سوخته ای که درد و حسرت را تحمل میکند، به صبح نزدیک است، ولی هنوز در تاریکی شب و دلزدگی به سر میبرد.
هوش مصنوعی: اگر به خاطر تنبلی و بیتوجهی قدمهای خود را بررسی نکنید، ممکن است به زودی با روزی مواجه شوید که به شما وعده داده شده است.
هوش مصنوعی: اگر چه خورشید از دور به نظر میرسد، اما شبنم شب زندهدار به آن بسیار نزدیک است.
هوش مصنوعی: به خاطر ناتوانی و ضعف من، دل کندن از تو برایم سخت شده است، وگرنه آب به این جویبار خیلی نزدیک است.
هوش مصنوعی: این بیت بیانگر این است که حالتی از هشیاری و آگاهی بر فرد حاکم شده و او مانند کبکی مست در نزدیکی بلندیهای کوهسار احساس سبکی و سرخوشی میکند. این احساس میتواند نمادین از آزادگی و رهایی از قیدهای زندگی باشد.
هوش مصنوعی: در هر نقطهای از دل من، هزار کعبه (مکان مقدس) وجود دارد. اگر تو دور نشوی، شکار (مورد علاقه و آرزوی من) به تو نزدیک خواهد بود.
هوش مصنوعی: در ایام جوانی، از نوشیدنیها دوری کن و توبه را پیش بگیر، چون خطرها به شما نزدیک هستند و باید از آنها دوری کنید.
هوش مصنوعی: عشق به اندازهای در دل جا گرفته که حالا به زبانم آمده است و این مانند جواهری ارزشمند و باارزش است.
هوش مصنوعی: کارفرما دیگر هیچ کار و فعالیتی ندارد و اگر چنین نبود، ما هم آماده و مشتاق بودیم تا کار کنیم.
هوش مصنوعی: مخلفان، برای به دست آوردن بهای جان خود، آمادهاند، چون رنگ شراب به لب لعل محبوب نزدیک شده است.
هوش مصنوعی: من به او امید دارم، مانند کسی که در فصل بهار به توبه نزدیک میشود.
هوش مصنوعی: چرا مانند غنچهای که در خودش بسته شدهای، صائب؟ به زودی بادی از بهار میوزد که تو را باز خواهد کرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چو یار دور چه سود ار بهار نزدیک است
جدا ز صحبت او گل به خار نزدیک است
دیارم آن سر کویی ست و یارم آن سگ کوی
خوشا کسی که به یار و دیار نزدیک است
خدای را ز سرم سایه دور دار ای هجر
[...]
ز من جدایی آن گلعذار نزدیک است
خجالت دل امیدوار نزدیک است
دلم ز وصل تسلی نمیشود امروز
اگر غلط نکنم، هجر یار نزدیک است
ز من گذشته و از جذبه محبت من
[...]
به غم نشاط من خاکسار نزدیک است
خزان من چو حنا با بهار نزدیک است
یکی است چشم فرو بستن و گشادن من
به مرگ، زندگیم چون شرار نزدیک است
به چشم کم منگر جسم خاکسار مرا
[...]
بیا که فصل خوش روزگار نزدیک است
زمان سیر گل و لاله زار نزدیک است
فتاده ام به طلسم قفس، چه چاره کنم
ز باغ دورم و فصل بهار نزدیک است
به حرف عشق، همین کوهکن بود امروز
[...]
چمن به خرّمی و گل به بار نزدیک است
جنون تهیّه نکرد و بهار نزدیک است
نشان ساحل این بحر ای که میپرسی
اگر به موج سواری کنار نزدیک است
به غیر یأس ابد در میانه فاصله نیست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.