دلی که عاشق روی نگار دلبندست
نه ممکن است که با صابریش پیوندست
کسی که او به صفت صابرست عاشق نیست
به عشق و صبر نظر کن که چند در چندست
کدام عاشق صادق شنیده ای که ز هجر
ز عاجزی سپرِ صابری نیفکنده ست
چهارسوی نهادم ز رخت صبر تهی ست
که شش جهات وجودم به عشق در بندست
ز پند هیچ نیاید، نصیحتم مکنید
که مرد عاشق دیوانه فارغ از پندست
کمینه بنده ی اویم اگر قبول کند
به هرچه خواهد و فرمان دهد خداوندست
هزار توبه شکستم هنوز مردم را
طمع بود که مرا التفاتِ سوگندست
به مهر زن نکنم دامن دل آلوده
که پایبندیِ واماندگان ز فرزندست
نزاریا ره دیوانگان عشق سپر
طریق زهد ره مردم خردمند است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و ویژگیهای آن صحبت میکند. شاعر میگوید که دل عاشق نمیتواند صابر باشد، زیرا عشق و صبر دو مفهوم متفاوت هستند. او اشاره میکند که عاشق واقعی هیچگاه از عشق خسته نشده و حتی در سختیها نیز از عشق خود دست نمیکشد. شاعر خود را بندهی محبوبش میداند و از پردهی پند و نصیحت فاصله میگیرد، زیرا عاشق واقعی به این مسائل توجهی ندارد. در نهایت، او بیان میکند که عشق و دیوانگی در مسیر عشق اهمیتی بیشتر از زهد و حکمت دارند.
هوش مصنوعی: دل عاشق هرگز نمیتواند با صبر و شکیبایی همراه باشد، زیرا عشق به چهره محبوب، قلب را از آرامش و سکون دور میکند.
هوش مصنوعی: کسی که صبر دارد، عاشق نیست؛ به عشق و صبر دقت کن که چطور به هم مرتبطاند.
هوش مصنوعی: کدام عاشق بیریا را میشناسی که در فراق معشوق به خاطر ناتوانیش از صبر، دست از صبوری برداشته باشد؟
هوش مصنوعی: در چهار طرف زندگیام، به خاطر تو، دیگر نمیتوان صبر کرد؛ زیرا تمام جهات وجودم به عشق گرفتار شدهاند.
هوش مصنوعی: به من پند ندهید، چرا که عشق دیوانهام اجازه نمیدهد به نصیحتها توجه کنم.
هوش مصنوعی: من تنها بندهی او هستم و اگر او بخواهد، هر چیزی را که بخواهد میپذیرم و اطاعت میکنم. او خداوند است.
هوش مصنوعی: من بارها از کارهای ناپسند خود پشیمان شدهام، اما هنوز هم مردم امید دارند که من به آنها توجه کنم؛ گویی که قسمی برای این کار لازم است.
هوش مصنوعی: من به عشق و محبت زنی دل آلودة خود را نمیسپارم؛ زیرا وابستگی و کمتوانی دیگران نتیجه ناپایداری فرزندان است.
هوش مصنوعی: دیوانگان عشق به کسی اهمیت نمیدهند و در مسیر خود آزادانه میتازند، اما مردمان خردمند به راه زهد و پرهیزکاری توجه دارند و آن را انتخاب میکنند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مرا که با رگ جان شاخ مهر پیوندست
گمان مبر که دلم دل ز دوست برکندست
تنم به یک نفس از وصل یار خوشنودست
دلم به یک نظر از روی دوست خرسندست
غریب نبود اگر چشم جان به جانان است
[...]
دلم بسلسله زلف یار در بندست
اگر قبول کنی حال من ترا پندست
زبند مهرش چون پای دل شود آزاد
مرا که باسر زلفش هزار پیوندست
بسان لیلی بگشایی وببندی زلف
[...]
به حرف اهل غرض قرب و بعد ما بندست
دل شکسته ما را هزار پیوندست
از آن دمم که به حیرت فکنده دیدن او
نگه به گوشه چشمم هنوز در بندست
نگه دلیر نشد تا مژه به پیش آمد
[...]
ز سادگی است به فرزند هر که خرسندست
که مادر و پدر غم، وجود فرزندست
ز زهر ناوک او دل چو شهد خرسندست
اگر غلط نکنم تیرش از نی قندست
گره ز طرَة خود باز اگر کنی چه شود
گرهگشایی ما عمرهاست در بندست
کسی به دوست رسد کز جهان تواند رست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.