گنجور

 
صائب تبریزی

می پرد امشب ز شادی دیده روزن مرا

خانه از روی که یارب می شود روشن مرا؟

تا به چشمم نور وحدت سرمه بینش کشید

هر کف خاکی بود چون وادی ایمن مرا

کی ز پیچ و تاب می شد رشته جانم گره؟

آب باریکی اگر می بود چون سوزن مرا

تیره روزان صیقل آیینه یکدیگرند

زنگ از دل می برد خاکستر گلخن مرا

خوشترست از جامه پوشیده، عریان زیستن

تیره می گردد نظر از بوی پیراهن مرا

فتح باب من بود در بستن چشم و دهان

می شود از روزن مسدود، دل روشن مرا

ربط من چون لاله با داغ جنون امروز نیست

بود دایم اخگری در زیر پیراهن مرا

پیش دریا نعل بی تابی مرا در آتش است

خار نتواند چو سیل آویخت در دامن مرا

فلس من چون ماهیان محضر به خون من نوشت

حلقه فتراک شد هر حلقه زین جوشن مرا

بی رخ او داغ در زیر سیاهی مانده ای است

دیده خورشید اگر صائب شود روزن مرا

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
غزل شمارهٔ ۱۶۷ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
سوزنی سمرقندی

عاشقی شد رسم و راه و سیرت و آئین مرا

هر که بیند بیند این را با من و با این مرا

رنج فرهاد است بر من عاشقی را گاهگاه

کامرانی خیزد از معشوق چون شیرین مرا

عاشقم بر روی خوب آنکه با دیدار او

[...]

فضولی

گر سر کویت شود مدفن پس از مردن مرا

کی عذاب قبر پیش آید دران مدفن مرا

چند باشم در جدل با خود ز غم ساقی بیار

شیشه می تا رهاند ساعتی از من مرا

دوست چون می خواهدم رسوا ندارم چاره ای

[...]

صائب تبریزی

پیش تیغ و تیر ناچارست استادن مرا

چون علم، ناموس لشکرهاست بر گردن مرا

صورت حال جهان زنگی و من آیینه ام

جز کدورت نیست حاصل از دل روشن مرا

چون علم می بایدم زد غوطه در دریای تیغ

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
سیدای نسفی

شمعم و هرگز نمی سازد کسی روشن مرا

می زند پروانه هر شب تا سحر دامن مرا

عندلیب بی پرم وز ناله کردن مانده ام

باغبان عمریست بیرون کرد از گلشن مرا

روشنایی دارم از کلک سیه بختم امید

[...]

جویای تبریزی

ایمن از جور حوادث ساخت عجز من مرا

شیشه جانیها حصاری گشت از آهن مرا

چون نباشم خوشدل از بیتابیی کز درد اوست

صبح نوروزیست هر چاکی ز پیراهن مرا

آتشم؛ آتش، مکن تکلیف سیر گلشنم

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه