فکر جانسوز مرا یک نقطه بی انداز نیست
یک سپند بزم من بی شعله آواز نیست
در سر کویی که من بر اطلس خون می تپم
خضر اگر آید، در فیض شهادت باز نیست
ذره و خورشید گلبانگ اناالحق می زنند
نغمه بیگانه ای در پرده این ساز نیست
من که نتوانم ز سستی بال خود را جمع کرد
ماه عید من به غیر از ناخن شهباز نیست
مال دنیا سیرچشمان را نگردد پای بند
شهد، زنبور عسل را مانع پرواز نیست
پرده داری می کند رنگ رخ معشوق را
چون شراب لعل، خون عاشقان غماز نیست
نیست صائب دلنشین خاطر مشکل پسند
مصرعی کان تیر روی ترکش اعجاز نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به بیان احساسات عمیق و فلسفی خود پرداخته و تأکید میکند که هیچ چیز در زندگیاش بیمعنا نیست. او به عشق و شهادت اشاره میکند و میگوید که در کوی عشق، حتی اگر کسی مانند خضر (نماد آگاهی و هدایت) نیز بیاید، نمیتواند او را در فهم فیض شهادت راهنمایی کند. او به تلاطمات درونی خود اشاره دارد و بیان میکند که با وجود موانع، همچنان به پرواز و آزادگی ادامه میدهد. همچنین از زیباییهای عشق و نقش معشوق در زندگیاش سخن میگوید و آن را فراتر از زیبایی ظاهری میداند. در نهایت، او بر این باور است که زیبایی واقعی در عمق احساسات و تجربیات نهفته است و تنها ظواهر نمیتوانند آن را نمایان کنند.
هوش مصنوعی: فکر و اندیشهی عمیق من به اندازهای سوزان و دردناک است که حتی یک نقطه هم نمیتواند آن را کم کند، و در این جشن و شادی من، بدون شعله و نور، چیزی برای آواز خواندن وجود ندارد.
هوش مصنوعی: در جایگاهی که من تحت تأثیر احساسات عمیق و دردناک خود هستم، حتی اگر شخصی دانا و رهنما همچون خضر هم بیاید، دستاوردی از فیض و نعمت شهادت نصیبش نخواهد شد.
هوش مصنوعی: ذره و خورشید هر دو ندا میدهند که وجود حقیقی واحدی وجود دارد و این نغمهای که در این ساز مینوازد، صدای غریب و غیرواقعی است.
هوش مصنوعی: من که نتوانم به خاطر بیتوجهی و تنبلیام، خودم را جمع و جور کنم، در روزی که عید من است، چیزی جز ناخن یک پرنده قوی و بزرگ ندارم.
هوش مصنوعی: ثروت دنیوی نمیتواند همیشه افراد را راضی کند، همانطور که زنبور عسل از شیرینی عسل بازنمیماند و آزادانه پرواز میکند.
هوش مصنوعی: پردهداری باعث شده است رنگ چهره معشوق مانند شراب قرمز باشد، اما این خون عاشقان نمیتواند به راستی از عشق آنها خبر دهد.
هوش مصنوعی: دلنشین نیست برای کسی که در انتخابش سختپسند است، شعری که نتواند به زیبایی تیرِ معجزهاش به دل بنشیند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
با بد آموزت مگر قانون الفت ساز نیست
که امشب تیر تغافل در کمان ناز نیست
مرغ دل کامد به سویت چون کنم ضبطش که هیچ
رشتهای برپای این گنجشک نوپرواز نیست
ای اجل چندان که خواهی کامرانی کن که هست
[...]
طایر بستان پرستم لیکنم پر باز نیست
گلشنم نزدیک اما رخصت پرواز نیست
در قفس گر ماند بلبل باغ عیشت تازه باد
رونق گلزار از مرغ نواپرداز نیست
دهشتم در سنگلاخ هجر فرماید درنگ
[...]
محفل صهباپرستان بی نوای ساز نیست
گرمیی با بزم ما بی شعلهٔ آواز نیست
رنگم از حیرانی دیدار برجا مانده است
طائر تصویر را بال و پر پرواز نیست
اینقدر صوت مغنی چون زند ناخن به دل
[...]
عالمان را علم هست و ره به اوج راز نیست
هست مرغِ خانه را بال و پرِ پرواز نیست
کار قانون محبت آنقدر بیساز نیست
هیچ آهنگی درین محفل به از آواز نیست
لیک غیر از خاموشی کس محرم این راز نیست
در تماشایت همین مژگان تحیرساز نیست
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.