گرچه طبعم کم ز خورشید جهان افروز نیست
در نظرها اعتبارم چون چراغ روز نیست
دست اگربردارم از دل، می شکافد سینه را
هیچ مرغی چون دل بیتاب، دست آموز نیست
حسن چون بی پرده آید، عشق ناپیدا شود
جوشش پروانه بر گرد چراغ روز نیست
خاک ما را از گل بیت الحزن برداشتند
چون سبو پیوند دست ما به سر امروز نیست
دست چون دادی به دستی، قطع الفت مشکل است
دست و پایی می زند تا مرغ دست آموز نیست
از شب آدینه روز عشرت ما شد سیاه
صبح شنبه هیچ طفلی این چنین بد روز نیست
همتم از شمع باشد یک سر و گردن بلند
آستین بر اشکی افشانم که دامن سوز نیست
پرده گوش از صفیر من شود خاکستری
اینقدر با شعله آواز بلبل، سوز نیست
روزگاری شد که در سلک سخن سنجان اوست
نسبت صائب به شاه قدردان امروز نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عمیق عاشقانه و دردی که شاعر از عشق خود تجربه میکند، میپردازد. شاعر از ناتوانیاش در بیان و اثبات احساساتش صحبت میکند و نشان میدهد که عشق واقعی و معنوی به راحتی به دست نمیآید. او به تأثیرات سختیهای روزگار بر زندگیاش اشاره میکند و از نبود ارتباط و ارتباطات واقعی در دنیای امروز گلایه میکند. در نهایت، شاعر به این نکته اشاره دارد که دوران گذشته با زیباییها و ارزشهایش، اکنون دیگر وجود ندارد و او نسبت به وضعیت فعلی ناامید است.
هوش مصنوعی: با اینکه روح من به اندازهی خورشید درخشان و پرنور نیست، اما در نظرات دیگران، ارزش و اعتبار من مانند چراغی در روز قابل مشاهده نیست.
هوش مصنوعی: اگر بخواهم دل را از سینهام بیرون آورم، سینهام میشکافد. هیچ پرندهای مانند دل ناآرام، به فرمان پذیری نیست.
هوش مصنوعی: وقتی زیبایی بدون پرده و پوشش ظاهر شود، عشق از بین میرود. مانند اینکه پروانه در روز، هنگام تابش نور چراغ، بینفس و بیحرکت میماند.
هوش مصنوعی: خاک ما را از آستان غم و اندوه برداشتند، زیرا دیگر ارتباطی با حال و روز کنونی ما وجود ندارد.
هوش مصنوعی: وقتی که دستی به دوستی میدهی، قطع رابطه و دوستی سخت میشود. او کسی است که به شدت تلاش میکند تا خود را ثابت کند؛ اما باز هم مانند پرندهای است که رام نیست.
هوش مصنوعی: شب جمعه برای ما شب خوشی بود، اما صبح شنبه همه چیز خراب شد. هیچ بچهای به این بدی روزگار ندیده است.
هوش مصنوعی: من ارادهام مانند شمع است که با نورش میدرخشد و بلندیاش را با عشق نشان میدهد. آستینم را بر اشکی که ریختهام میزنم، چرا که درد و رنجی که احساس میکنم، بیپایان نیست.
هوش مصنوعی: اگر منصدای بلبل با شعله و حرارت به اوج برسد، باز صدای من آنقدر تاثیرگذار نیست که پردههای گوش را تحت تأثیر قرار دهد.
هوش مصنوعی: زمانهای فرارسیده که دیگر نمیتوان به طور دقیق در مورد مقام و منزلت شاعری مانند صائب سخن گفت؛ این روزها حتی در نظر شاهی که قدرشناس باشد، نسبت به او اهمیتی قائل نمیشوند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
جان ما را دولت عشق رخت امروز نیست
خوشتر از درد تو دولت در جهان پیروز نیست
ساقیا، جام لبالب ده بمستان فنا
دولت امروز ما چون دولت هر روز نیست
زاهدا، از مرغ خود چندین حکایت ها مگوی
[...]
شمع من میل منت امروز چون هر روز نیست
وان نگاه گرم و شکر خندهٔ جانسوز نیست
بیسخن آن شکل مخمورانه خواهد کشتنم
حاجت گفتار تلخ و غمزهٔ دلدوز نیست
یک بیک اسباب حسنت آتش انگیزست لیک
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.