ذره تا خورشید دارد چشم بر انعام دوست
تا که را از خاک بردارد دل خودکام دوست
ماه تابان کیست تا گیرد ازان رخسار نور؟
نیست هر ناشسته رویی در خور اکرام دوست
در کنار لاله و گل دارد آتش زیر پا
شبنم از شوق تماشای رخ گلفام دوست
تیغ زهرآلود داند جلوه شمشاد را
هر که چشمی آب داد از سر و سیم اندام دوست
زان لب میگون مگر دفع خمار خود کند
ورنه خون هر دو عالم می شود یک جام دوست
گرچه شد کان بدخشان مغز خاک از کشتگان
می چکد رغبت همان از تیغ خون آشام دوست
می کند در سنگ خارا صحبت نیکان اثر
مشک شد خون عقیق از کیمیای نام دوست
من کیم تا آن زبان چرب نفریبد مرا؟
پختگان را خام سازد وعده های خام دوست
در ضمیر سنگ غافل نیست لعل از آفتاب
می رسد در هر کجا باشد به دل پیغام دوست
خون شود در ناف آهو بار دیگر مشک ناب
گر چنین پیچد به خود از زلف عنبر فام دوست
تلخ سازد بوسه را در کام ارباب هوس
از حلاوت، لذت شیرینی دشنام دوست
در همین جا سر برآورد از گریبان بهشت
هر که صائب شد اسیر حلقه های دام دوست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهی عشق و زیباییست و ارتباطی عمیق با دوست و محبوب دارد. شاعر به نقش نورانیت و زیباییهای دوست اشاره دارد و میگوید که حتی اگر کسی در شرایط سخت باشد، عشق و زیبایی دوست میتواند درون او را روشن کند. همچنین، شاعر به قدرت عشق اشاره میکند که میتواند از دل موانع و مشکلات عبور کند و نتیجهی آن، شیرینی و لذتی است که بر زندگی انسان میگذارد. تصاویری از طبیعت و زیباییها در کنار عشق به محبوب، تنهایی و عواطف انسانی را به تصویر میکشد و نشان میدهد که عشق میتواند در هر جایی و در هر شرایطی وجود داشته باشد. به طور کلی، این شعر به احساساتی چون شوق، عشق و زیباییهای انسانی میپردازد.
هوش مصنوعی: ذرهای که به خورشید نگاه میکند، به امید لطف و محبت دوست است، تا ببیند او چه کسی را از خاک بلند کرده و به مقام میرساند.
هوش مصنوعی: ماه درخشان کیست که بتواند از آن چهره روشنی بگیرد؟ هر کسی که چهرهاش نشسته و غبارآلود است، شایسته احترام و کرامت دوست نیست.
هوش مصنوعی: در کنار گل و لاله، شوق دیدن چهره دوست باعث شده که شبنمها به خاطر عشق و زیبایی، مانند آتش در زیر پاها درخشان شوند.
هوش مصنوعی: هر کسی که به زیبایی و جاذبههای ظاهری محبوب خود توجه کند، میداند که این زیباییها ممکن است به ظاهر دلربا و فریبنده باشند، اما در واقع میتوانند خطرناک و آسیبزننده باشند.
هوش مصنوعی: مبادا که زیبایی لبهای میگون او، تنها وسیلهای برای رفع تشنگی و خمار من باشد، وگرنه عشق و شور و حال من میتواند هر دو جهان را به یک جام پر از محبت تبدیل کند.
هوش مصنوعی: هرچند که زمین بدخشان حاصلخیز است و از کشتگان میوه میچکد، اما تمایل و محبت به خاطر دوست، از تیغ خونریزان او نیز جاری است.
هوش مصنوعی: این بیت به این مفهوم اشاره دارد که نیکان و افرادی که در مسیر خوبی قرار دارند، میتوانند تأثیر عمیقی بر محیط اطراف و حتی در دل سنگهای سخت بگذارند. در اینجا از خون عقیق به عنوان نمادی از ارزش و زیبایی یاد میشود که در کنار نام دوست، به کیمیاگری و تبدیل امور عادی به امور ارزشمند اشاره دارد. در واقع، عشق به دوست میتواند حالتی جادویی و ماندگار به زندگی افراد بدهد و باعث به وجود آمدن اثرات مثبت و دلنشین شود.
هوش مصنوعی: من کی هستم که آن زبان شیرین و فریبنده بتواند مرا فریب دهد؟ وعدههای بیاساس و خامِ دوست، به کسانی که ناپختهاند، فریب میدهد.
هوش مصنوعی: در دل سنگ هم غافل نیست از زیبایی که همانند لعل است. این زیبایی از آفتاب به هر جایی که باشد پیامی از دوستی را به دل منتقل میکند.
هوش مصنوعی: اگر عشق معشوق همچنان در دل پیچ و تاب بزند، دل تنگ من بار دیگر به یاد زیباییهای او به شدت میتپد و احساسات عمیقتری را تجربه میکند.
هوش مصنوعی: بوسهای که برای کسانی که در پی هوس هستند، تلخ و ناخوشایند به نظر میرسد، میتواند به خاطر زیبایی و شیرینی دشنام یک دوست، به نوعی شیرین و خوشایند به حساب آید.
هوش مصنوعی: در اینجا هر کسی که عاشق و مجذوب عشق دوست شود، به نوعی از لذت و زیبایی بهشت بهرهمند خواهد شد. این عشق او را در دامی گرفتار میکند که باعث میشود بهشتی از غم و اندوه برآورد و در این سرنوشت شیرین غرق شود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
داد باد صبحدم با عاشقان پیغام دوست
برد آرامم به بوی زلف بیآرام دوست
خاک میگفتم شوم تا در قدمهایش روم
باز میگویم نشیند گرد بر اقدام دوست
بارها رفتم به خدمت بر درش بارم نداد
[...]
مرحبا ای پیکِ مشتاقان بده پیغامِ دوست
تا کُنم جان از سرِ رغبت فدای نامِ دوست
واله و شیداست دایم همچو بلبل در قفس
طوطی طبعم ز عشقِ شِکَّر و بادامِ دوست
زلفِ او دام است و خالش دانهٔ آن دام و من
[...]
وه که جانم گشت چون از درد بی آرام دوست
ساقیا لطفی بکن جامی بده با نام دوست
مانده بر بادام چشمانش دهان پسته باز
همچو من افتاده مسکین چون کند بادام دوست
می کنم جان را نثار مقدم میمون او
[...]
آن یکی از «أرنی» مخمور و مست جام دوست
و آن دگر از «لن ترانی» کشته ی پیغام دوست
یک درون از «اصطفا آدم» پر از انعام دوست
یک سر از «وجهت وجهی» پر ز عشق نام دوست
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.