گرچه در دفع کدورت هر نوایی دلکش است
در میان سازها، نی تیر روی ترکش است
گر برآرد عشق دود از عقل، جای رحم نیست
خانه زنبور کافر مستحق آتش است
رزق خاموشان شود اکثر معانی لطیف
کوزه سربسته را قسمت شراب بی غش است
هیچ رنگی نیست در آتش نباشد نعل او
در میان رنگ ها زردی طلای بی غش است
حسن چون مستور باشد عشق زندانی بود
عشق عالمسوز گردد یار چون لولی وش است
روز دعوی در صف زورین کمانان سخن
مصرع برجسته صائب تیر روی ترکش است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان عمق و پیچیدگی عشق و احساسات انسانی میپردازد. شاعر اشاره میکند که هر صدایی در از بین بردن کدورتها خوشایند است، اما در کنار زیباییهای زندگی، تلخیها نیز وجود دارد. عشق میتواند به جنبههای مختلفی از عقل و احساسات آسیب بزند و در این میان، وجود معانی و کنایههای لطیف نمایانگر راز و رمز زندگی است. شاعر به تضاد رنگها و اهمیت برخی از آنها، مانند زردی که نماد طلاست، میپردازد. همچنین، زمانی که عشق پنهان است، خود را به نوعی در زندان احساسات قرار میدهد. در نهایت، اشاره به اهمیت و قدرت عشق و احساسات در مقایسه با دیگر جنبههای زندگی، بهویژه در ارتباط با نبردها و چالشهای زندگی میشود.
هوش مصنوعی: با اینکه هر نوع آهنگی که برای رفع کدورت و دلخوری باشد، زیبا و دلنشین است، اما در میان سازها، صدای نی به مانند تیرِ نوک تیری است که تازه از کمان رها شده.
هوش مصنوعی: اگر عشق باعث شود که عقل به حالت گیجی و در هم ریخته درآید، در این صورت جایی برای رحم و مروت باقی نیست و خانه زنبورهای بدشانس سزاوار آتش و عذاب است.
هوش مصنوعی: آب و نوشیدنی از آن کسانی که در سکوت و آرامش زندگی میکنند، بهدست میآید. معانی زیبا و عمیق مانند محتوای یک کوزه مهر و موم شده هستند که به اشتهایی بیتزویر و بیریا بیان میشوند.
هوش مصنوعی: هیچ رنگی وجود ندارد که در آتش نباشد. نعل او در میان رنگها، زردی طلای خالص را نشان میدهد.
هوش مصنوعی: چهره زیبا وقتی پنهان باشد، عشق مانند زندانی است و زمانی که محبوب مانند یارانی خوشگذرانی کند، عشق آتشین و سوزان میشود.
هوش مصنوعی: در روز داد و ستد و منازعه، در میان افراد قوی و مسلح، سخن یک شاعر به اندازه تیر هدفی است که در تیرکمان قرار دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
می کمیت باد پای تند و تیز و سرکش است
ماه نعل تیزرو مانند آب و آتش است
خال رز را گر نه از خون سیاووش است آب
باده مرد افکن جرا گردید، گویی سرکش است
روز و شب بی جام میدارم خمار و درد سر
[...]
با نسیم صبح شمع خلوت من سرکش است
خار و خاشاک مرا گر سوخت آتش، آتش است
از غبار کینه یک آیینه ی دل صاف نیست
در میان دوستان ما همین می بی غش است
آن خط مشکین نه تنها شد بلای جان ما
[...]
باز امشب ناوک آن غمزه بر ما پرکش است
در لب لعلش، تکلم چون نمک در آتش است
نیست ناخوش، هرچه آید از خوش و ناخوش ز دوست
خوش نبودن با خوش و ناخوش، ز مردان ناخوش است
غیر دم سردی نمی بینم ز ابنای زمان
[...]
تا کمان ابروش از چرب نرمی دلکش است
در صف مژگان نگاهش تیر روی ترکش است
هر که خالی شد زخود لبریز کیفیت بود
هر حبابی پیش ما جام شراب بیغش است
هر قدر پختم خیالش همچنان خام است خام
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.