چو تر هرگز نگردید، از می وصل تو دامانها
ز مخموری بود خمیازهای، چاک گریبانها
خیال توبه، نقشی بود بر آب فراموشی
در آن عهدی که با پیمانه میبستیم پیمانها
|
غیرفعال و فعال کردن دوبارهٔ حالت چسبانی نوار ابزار به بالای صفحات |
|
راهنمای نوار ابزار |
|
پیشخان کاربر |
|
اشعار و ابیات نشانشدهٔ کاربر |
|
اعلانهای کاربر |
|
ادامهٔ مطالعه (تاریخچه) |
|
خروج از حساب کاربری گنجور |
|
لغزش به پایین صفحه |
|
لغزش به بالای صفحه |
|
لغزش به بخش اطلاعات شعر |
|
فعال یا غیرفعال کردن لغزش خودکار به خط مرتبط با محل فعلی خوانش |
|
فعال یا غیرفعال کردن شمارهگذاری خطوط |
|
کپی نشانی شعر جاری در گنجور |
|
کپی متن شعر جاری در گنجور |
|
همرسانی متن شعر جاری در گنجور |
|
نشان کردن شعر جاری |
|
ویرایش شعر جاری |
|
ویرایش خلاصه یا برگردان نثر سادهٔ ابیات شعر جاری |
|
شعر یا بخش قبلی |
|
شعر یا بخش بعدی |
چو تر هرگز نگردید، از می وصل تو دامانها
ز مخموری بود خمیازهای، چاک گریبانها
خیال توبه، نقشی بود بر آب فراموشی
در آن عهدی که با پیمانه میبستیم پیمانها
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این ابیات شاعر به عشق و نوشیدن شراب اشاره میکند. او میگوید که هرگز از مِی وصل معشوق خود سیر نشده و نغمههای مستی او را چاکچاک کرده است. خیال توبه نیز همچون تصویری بر روی آب فراموشی باقی مانده و همهچیز به زمانهایی برمیگردد که با شراب پیمان بسته بودند.
هوش مصنوعی: وقتی که معشوق در دسترس نیست، همه چیز به حالت پژمردگی و خاموشی میرود. در این حالت، زخمها و آسیبهای عشق به وضوح نمایان میشود، بهطوری که آدمی به یاد میآورد چطور از شوری و شیدایی به وضعیتی خسته و بیرمق تبدیل شده است.
هوش مصنوعی: تصور توبه، تنها نقش و تصویری بود که بر روی آب فراموشی میکشیدیم در زمانی که با پیمانه، پیمانها و قراردادها را میبستیم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حکیمان را چه میگویند چرخ پیر و دورانها
به سیر اندر ز حکمت بر زبان مهر و آبانها
خزان گوید به سرماها همین دستان دی و بهمن
که گویدشان همی بیشک به گرماها حزیرانها
به قول چرخ گردان بر زبان باد نوروزی
[...]
اگر نه مدِّ بسمالله بودی تاجِ عنوانها
نگشتی تا قیامت نو خط شیرازه دیوانها
نه تنها کعبه صحراییست دارد کعبهٔ دل هم
به گرد خویشتن از وسعت مشرب بیابانها
به فکر نیستی هرگز نمیافتند مغروران
[...]
به تنگ آمد دل، از خودسازی این باغ و بستانها
دگر دست من است و، دامن پاک بیابانها
ز دست درد مجنونمشربان را در بیابانها
به دامن میرسد مانند گل چاک گریبانها
مبادا خار خواهش دامن دل را به چنگ آرد
در این گلشن به رنگ غنچه جمع آرید دامانها
چرا شیرین نباشد گفتگوی شکرین لعلی
[...]
زهی چون گل به یاد چیدن از شوق تو دامانها
چو صبح آوارهٔ چاک تمنایت گریبانها
ز محفل رفتگان در خاک هم دارند سامانها
مشو غافل ز موسیقار خاموشی نیستانها
ز چشمم چون نگه بگذشتی و از زخم محرومی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.