دی غریوان شدم به سوی وثاق
بر وصال اختیار کرده فراق
دلم اندر هزاهز هجران
روحم اندر کشاکش احراق
طرب از طبع من گسسته وطن
رنج در روح من گرفته وثاق
روز دیدم همی گریخت ز شب
هم بران گونه کز نفاق وفاق
چون فرو شد به غرب چشمه روز
گفتی اخلاص را بخورد نفاق
اختران چون چراغ های منیر
سرنگون در یکی کبود رواق
کوکب روشن و شب ترای
درهم افتاده چون نکاح و طلاق
آمد آن دلربای زیبا روی
آمد آن سرو قد سیمین ساق
چشمش از نم چو ابر فصل بهار
تنش از غم چو ماه وقت محاق
بی گره کرده گیسوان بخم
پر گره کرده ابروان بطاق
گفت کای حسرت همه دلها
گفت کای غیرت همه عشاق
بی تو بر من حمیم گشته شراب
بی تو بر من جحیم گشته وثاق
عاشقان را چنین بود بیعت
دوستان را چنین بود میثاق
چند از این دردهای بی درمان
چند از این زهرهای بی تریاق
گفتم ای جان به وصل تو محتاج
گفتم ای دل به روی تو مشتاق
تا بود جانم از وصال تو فرد
تا بود چشمم از جال تو طاق
چیره باشد بر آن همه آفات
تیره باشد براین همه آفاق
روی توست از عجایب قدرت
وصل توست از نفایس اعلاق
سر زلفت زعشق معلاقی است
وین دل من معلق از معلاق
رزق مقسوم خویش می طلبم
زانکه دستش خزانه ارزاق
ثقه الدین امین ملک عمر
کز عمر برده وقت عدل سباق
آنکه جمع محاسن شیم است
وانکه قطب مکارم اخلاق
روی چون اصل باغ ابراهیم
خود چو روی نبیره اسحاق
مدحت او روایح ارواح
مجلس او حدایق احداق
سال و مه بر صحیفه ایام
خرد و جان همی کند الحاق
مدح او بالغدو و الاصال
شکر او بالعشی والاشراق
آن تملق که در سخاوت اوست
پس از این کس نترسد از املاق
جز به آواز کوس کینه او
نکند گوش روزگار طراق
ای بزرگی که رزق بگذارد
از نهیب تو عالم ارزاق
در سخن صاحبی علی التحقیق
در سخا حاتمی علی اطلاق
نگسلد همچو روزی از حیوان
صله تو ز اهل استحقاق
محمدت را به نامت استرواح
مکرمت را به خلقت استنشاق
درج لولو شده است و سلک درر
از مدیحت صحایف اوراق
به ثنای تو گشت لفظ لطیف
پیش مدح تو بست نطق نطاق
این عروسان مدح را که دهد
جز تو از حسن اعتقاد صداق
تا بدیدم جمال طلعت تو
از خلایق مرا نبود خلاق
روز من تیره داشت بی تو لباس
عیش من تلخ داشت بی تو مذاق
گرچه شد بر تو عمر من نفته
سود من کردم اندر این انفاق
به ثنای تو کرد هر دفتر
به مدیح تو کرد هر اوراق
نام تو زنده در همه اطراف
ذکر تو تازه در همه آفاق
تا بیان است نطق را زیور
تا خدای است خلق را رزاق
حاسدت باد سینه پر پیکان
دشمنت باد دیده پر معلاق
گشته آن را صروف دهر الیف
زده این را قضای بد مخراق
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از احساسات و دردهای عاشقانه خود صحبت میکند. او به فراق و هجران اشاره کرده و از بیتابی دل و روحش میگوید. شاعر به زیبایی معشوق اشاره میکند و او را به عنوان دلربایی وصف میکند که دل و جان عاشقان را میرباید. poet دلتنگی و نیاز خود به وصال معشوق را ابراز میکند و احساس میکند که بدون او زندگیاش تلخ و عذابآور است. او همچنین از بزرگی و اخلاق نیکوگویان و زیباییهای زندگی میگوید و به نعمتهای الهی اشاره میکند. در نهایت، او بر این باور است که محبت و یاد معشوق هیچگاه از دلها محو نخواهد شد و در هر زمان و مکان تازه خواهد ماند.
هوش مصنوعی: دیگر به سمت وثاق (محل وصل) نرفتهام و در انتخاب وصال، جدایی را برگزیدهام.
هوش مصنوعی: دل من در درد فراق میلرزد و روح من در آتش جدایی میسوزد.
هوش مصنوعی: نشاط و شادابی از وجود من دور شده و اندوه و درد در جانم سایه افکنده است.
هوش مصنوعی: در روزی دیدم که شب در حال فرار است، همانطور که نفاق از توافق دور میشود.
هوش مصنوعی: زمانی که خورشید به غروب میرود، گویی که راستگویی در دلش نفاق میگنجاند.
هوش مصنوعی: ستارگان مانند چراغهای روشن در گوشهای از آسمان کبود فرو افتادهاند.
هوش مصنوعی: ستارهای درخشان و شبی تاریک که در هم پیچیده است، مانند دو موضوع متضاد که میتوانند در کنار یکدیگر وجود داشته باشند، اما ارتباطشان پیچیده و مبهم است.
هوش مصنوعی: دختر زیبا و دلربا با چهرهای خیرهکننده و قامت بلند و باریکش وارد شد.
هوش مصنوعی: چشمهایش مانند ابرهای بهاری پر از اشک است و بدنش از غم و اندوه مانند ماهی است که در زمان محاق به کمترین حالت خود رسیده است.
هوش مصنوعی: موهایش را آزاد گذاشته و ابروهایش را به شکل زیبایی فرم داده است.
هوش مصنوعی: او گفت: ای حسرت تمامی دلها، ای غیرت عاشقان!
هوش مصنوعی: بدون تو، شراب برای من به زهر تبدیل شده و زندگیام به جهنم بدل گردیده است.
هوش مصنوعی: عاشقان، پیمانی خاص با یکدیگر دارند و دوستان نیز به نوعی توافق و تعهد میرسند.
هوش مصنوعی: چند دردی که درمانی برایش نیست و چند زهر که هیچ پادزهری برایش وجود ندارد؟
هوش مصنوعی: به تو گفتم که بیداری به خاطر عشق تو برایم اهمیت دارد و به دل خودم گفتم که منتظر دیدن روی تو هستم.
هوش مصنوعی: تا زمانی که جانم از وصال تو سیراب است، تا زمانی که چشمانم تحت تأثیر جذبه توست.
هوش مصنوعی: فردی که بر تمام مشکلات و معضلات غلبه پیدا کند، بر جهان و فضاهای مختلف سایهای تیره و نگرانکننده دارد.
هوش مصنوعی: چهره تو نشانههای شگفتانگیز قدرت خداست و پیوند تو با دلها از بهترین و ارزشمندترین روابط است.
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی و جذابیت موهای معلق معشوق اشاره دارد و بیان میکند که دل شاعر تحت تأثیر این زیبایی و محبت قرار گرفته و حالتی متفاوت و معلق پیدا کرده است. در واقع، عشق و زیبایی معشوق باعث شده که دل شاعر در یک حالت خاص و آشفته قرار گیرد.
هوش مصنوعی: من روزی خود را از خداوند میخواهم، زیرا او منبع و خزانه همه روزیهاست.
هوش مصنوعی: اعتمادکننده دین و امانتدار ملک عمر، با عمرش زمان عدالت را پیشگام شده است.
هوش مصنوعی: شخصی که بهترین ویژگیها را در خود دارد و همچنین کسی که محور و مرکز خوبیها و ارزشهای اخلاقی است.
هوش مصنوعی: چهرهات مانند گلهای بهشتی است و زیباییات به زیبایی نوهی اسحاق میماند.
هوش مصنوعی: ستایش او مانند عطرهای خوشی است که از روح و فضای مجلس او به مشام میرسد و باغهای زیبا و دلانگیزی را به یاد میآورد.
هوش مصنوعی: سال و ماه بر دفتر روزگار ثبت شدهاند و روح و جان انسان نیز به آنها پیوسته است.
هوش مصنوعی: ستایش او در صبح و عصر و agradecimiento او در شام و شروع روز است.
هوش مصنوعی: هر کسی که مهربانی و سخاوت او را درک کند، دیگر از فقر و تهی دستی نخواهد ترسید.
هوش مصنوعی: تنها صدای طبل کینه اوست که توجه روزگار را جلب میکند.
هوش مصنوعی: ای بزرگی که با قدرت و صلابت تو، روزی انسانها از نعمتهای مختلفی بهرهمند میشود.
هوش مصنوعی: سخن و گفتار این فرد واقعاً عمیق و پرمعناست و در generosity و بخشش، او را میتوان به حد اعلی و بینهایت توصیف کرد.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که ارتباط و پیوند تو با کسانی که واجد شرایط دریافت محبت و کمک تو هستند، مانند روزی و نعمت است که هیچگاه قطع نمیشود. به عبارت دیگر، ارتباطات و محبتهای نیکو و مستمر با افراد شایسته همیشه پایدار میماند.
هوش مصنوعی: محمد، نام تو باعث وزش روح کرامت است و آفرینش تو همچون هوایی معطر به عطر احسان و بزرگمنشی است.
هوش مصنوعی: مرواریدهای زیبا در میان نگینهای زینتی قرار دارند و به خاطر ستایش و تمجید تو بر روی صفحات کتابها نوشته شدهاند.
هوش مصنوعی: به خاطر ستایش و زیبایی تو، کلمات نرم و دلنشین به تعریف تو مشغول شدند و سخن گفتن زبان به توجیه و تمجید از تو پرداخته است.
هوش مصنوعی: این عروسانی که به ستایشها و مدحها میپردازند، چه کسی غیر از تو میتواند به زیبایی و ایمان به عقیدهی خود چنین صداقتی داشته باشد؟
هوش مصنوعی: وقتی که زیبایی چهرهی تو را دیدم، دیگر از دیگران چیزی نمیخواستم یا به هیچ چیز دیگری توجه نداشتم.
هوش مصنوعی: بدون تو، روزهایم تاریک و ناامید است و خوشیهایم هم طعمی تلخ دارند.
هوش مصنوعی: هرچند عمر من برای تو هدر شده است، اما من از این بخشش به خود سودی بردم.
هوش مصنوعی: هر صفحه و هر نوشتهای به ستایش و تمجید از تو پرداخته است.
هوش مصنوعی: نام تو همیشه در همه جا زنده است و یاد تو در هر گوشهای تازه و نو میدرخشد.
هوش مصنوعی: تا زمانی که بیان وجود دارد، سخن نیز زیبایی دارد و تا زمانی که خداوند هست، روزی رسانی برای خلق وجود خواهد داشت.
هوش مصنوعی: ای کسی که حسد میورزی، امید آنکه خودت در جستجوی درد و رنج باشی و چشم دشمنانت پر از تیر و زخم شود.
هوش مصنوعی: زمانه آن را به گونهای تغییر داده که حالا این وضعیت نتیجه سرنوشت ناخوشایند است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مشابهیابی بر اساس وزن و قافیه
آینهٔ دل ز زنگ کفر و نفاق
نشود روشن از خلاف و شقاق
مار نون نکاح چو بزدت
ای به حری و رادمری طاق
هان و هان تا ز کس طلب نکنی
هیچ تریاق به ز طای طلاق
نیست شهری چو شهر اصفاهان
بحقیقت ز شهرهای عراق
که ببینی درو خساست و بخل
که نیابی درو دروغ و نفاق
خواجگانی بنام و ننگ درو
[...]
ای شده روشن از تو در آفاق
مشکلات و مکارم اخلاق
شاه بر شد به شصت پایه رواق
دید طاقی به سر بلندی طاق
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.