ای سپه عشق تو بر ما زده
صبر و دل ما همه یغما زده
جان من از عشق تو لرزان شده
همچو تن مردم سرما زده
بر من بیچاره نبخشی و من
جز به رضای تو نفس نازده
روی تو دیبا و مرا آرزوست
بوسه بران روی چو دیبا زده
نیست زمینی که ببینم همی
بارگه وصل تو آنجا زده
برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.
ای سپه عشق تو بر ما زده
صبر و دل ما همه یغما زده
جان من از عشق تو لرزان شده
همچو تن مردم سرما زده
بر من بیچاره نبخشی و من
جز به رضای تو نفس نازده
روی تو دیبا و مرا آرزوست
بوسه بران روی چو دیبا زده
نیست زمینی که ببینم همی
بارگه وصل تو آنجا زده
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حمل تخت ثریا زده
لشگر گل خیمه به صحرا زده
آتش سودای تو بر ما زده
ما همه از بهر تو سودا زده
بال مرا قوت پرواز ده
یا نظری در دلِ من باز ده
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.