کاروانی در زمین یونان بزدند و نعمتِ بیقیاس ببردند.
بازرگانان گریه و زاری کردند و خدا و پیمبر شَفیع آوردند و فایده نبود.
چو پیروز شد دزدِ تیرهروان
چه غم دارد از گریهٔ کاروان؟!
لقمان حکیم اندر آن کاروان بود.
یکی گفتش از کاروانیان: مگر اینان را نصیحتی کنی و موعظهای گویی تا طرفی از مالِ ما دست بدارند که دریغ باشد چندین نعمت که ضایع شود.
گفت: دریغ کلمهٔ حکمت با ایشان گفتن.
آهنی را که موریانه بخورد
نتوان برد از او به صِیقَل زنگ
با سیهدل چه سود گفتن وعظ؟
نرود میخِ آهنی، در سنگ
همانا که جرم از طرف ماست.
به روزگارِ سلامت، شکستگان دریاب
که جبرِ خاطرِ مسکین بلا بگرداند
چو سائل از تو به زاری طلب کند چیزی
بده وگرنه ستمگر به زور بستاند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این متن، داستانی درباره یک کاروان در زمین یونان روایت میشود که مورد دستبرد دزدان قرار میگیرد و بازرگانان و کاروانیان برای نجات اموالشان ناله و زاری میکنند اما فایدهای ندارد. لقمان حکیم در این کاروان حضور دارد و وقتی از او خواسته میشود که به دزدان نصیحتی کند تا از اموال آنها دست بردارند، او میگوید که نصیحت به دلهای سیاه و تاریک اثری ندارد. او همچنین اشاره میکند که مشکل از طرف خود آنهاست و باید در زمان آرامش و سلامت به یکدیگر کمک کنند تا در روزهای سخت دچار بلا نشوند. لقمان تأکید میکند که اگر کسی به زاری چیزی را بخواهد، باید کمک کند تا از ظلم جلوگیری شود.
هوش مصنوعی: کاروانی به سرزمین یونان سفر کرد و نعمتهایی فراوان و بینظیر را با خود آورد.
هوش مصنوعی: تاجران به شدت گریه و زاری کردند و از خدا و پیامبر استمداد کردند، اما این درخواستها اثری نداشت.
هوش مصنوعی: وقتی دزد ظالم پیروز میشود، برایش اهمیتی ندارد که کاروان به خاطر این شکستش گریه میکند.
هوش مصنوعی: لقمان حکیم در آن کاروان بود.
هوش مصنوعی: یکی از مسافران گفت: آیا نمیتوانی به این افراد نصیحتی کنی یا پیامی بدهی تا بخشی از مال ما را رها کنند؟ چون واقعا نادرست است که چنین نعمتهایی ضایع شوند.
هوش مصنوعی: گفت: کاش میتوانستم با آنها دربارهٔ حکمت صحبت کنم.
چون زنگار همهٔ آهن را تباه کرد دیگر با هیچ زدایندهای نمیتوان زنگ از آهن سترد؛
به تیرهدرون هم پند گفتن سود ندارد، همچنانکه میخ آهنین در دلِ سنگ فرو نتواند رفت.
هوش مصنوعی: همانطور که میدانیم، تقصیر بر عهدهی ماست.
در روزهای خوشی و تندرستی به دستیاری ضعیفان بپرداز، چه دلجوییِ درماندگان بلاها و آزمونهای سختِ روزگار را از تو دور میکند.
چون گدای حاجتمند چیزی خواهد به وی بده و اگر ندهی ظالم از تو به جبر و ستم خواهد گرفت.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۱۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.