پارسایی را دیدم بر کنارِ دریا که زخمِ پلنگ داشت و به هیچ دارو بِه نمیشد.
مدّتها در آن رنجور بود و شکر خدای، عَزَّوَجَّلَ، عَلَیالدَّوام گفتی. پرسیدندش که شکر چه میگویی؟ گفت: شکر آن که به مصیبتی گرفتارم نه به معصیتی.
گر مرا زار به کشتن دهد آن یارِ عزیز
تا نگویی که در آن دم غمِ جانم باشد
گویم: از بندهٔ مسکین چه گنه صادر شد
کاو دل آزرده شد از من؟ غمِ آنم باشد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: یک پارسایی را دیدم که در کنار دریا زخم پلنگی داشت و هیچ دارویی نتوانست او را درمان کند. مدتها در رنج بود ولی دائماً شکر خدا را به جا میآورد. وقتی از او پرسیدند که چرا شکر میکنی، گفت که شکر میکند به خاطر اینکه به مصیبتی دچار شده و نه به معصیتی. او میگوید اگر هم یار عزیزش او را به مرگ بفرستد، باز شکرگزار است و از گناه خود نگران نیست، زیرا غم او تنها به خاطر دل آزردگی دیگران است.
هوش مصنوعی: یک فرد پارسا را دیدم که در کنار دریا نشسته بود و زخمی به شکل پلنگ داشت که هیچ دارویی نتوانست آن را درمان کند.
هوش مصنوعی: مدت زیادی بیمار بود و همیشه شکر خدا را میکرد. وقتی از او پرسیدند که دلیل شکرگزاریاش چیست، پاسخ داد که شکر این را میکند که در مصیبت و سختی قرار دارد، نه در گناه و معصیت.
اگر معشوق مرا به سختی بکشد، زنهار، ای ملامتگر نگویی که مرا بیمِ جان است!
زیرا من در دمِ شهادت به یار خود میگویم: از این غلامِ ناتوان چه گناهی پدید آمد که از وی بیازردی؟ بازگوی که من در اندیشهٔ آن باشم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.