حکایت شمارهٔ ۳۷
کسی مژده پیش انوشیروان عادل آورد، گفت: شنیدم که فلان دشمن تو را خدای عزّ و جل برداشت.
گفت: هیچ شنیدی که مرا بگذاشت؟!
اگر بمرد عدو جای شادمانی نیست
که زندگانی ما نیز جاودانی نیست
کسی مژده پیش انوشیروان عادل آورد، گفت: شنیدم که فلان دشمن تو را خدای عزّ و جل برداشت.
گفت: هیچ شنیدی که مرا بگذاشت؟!
اگر بمرد عدو جای شادمانی نیست
که زندگانی ما نیز جاودانی نیست
با دو بار کلیک بر روی هر واژه میتوانید معنای آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
شمارهگذاری ابیات | منبع اولیه: ویکینبشه | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
احسان چریکی » گلستان سعدی - لوح اول (باب اول تا باب چهارم) » باب اول - قسمت هفتم
برای معرفی آهنگهای دیگری که در متن آنها از این شعر استفاده شده است اینجا کلیک کنید.
تصاویر مرتبط در گنجینهٔ گنجور
حاشیهها
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. برای نوشتن حاشیه اینجا کلیک کنید.
ناشناس نوشته:
در انتها این بیت وجود دارد:
اگر بمرد عدو جای شادمانی نیست / که زندگانی ما نیز جاودانی نیست
👆☹