گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
سعدی

نگویم آب و گل است آن وجود روحانی

بدین کمال نباشد جمال انسانی

اگر تو آب و گلی همچنان که سایر خلق

گل بهشت مخمر به آب حیوانی

به هر چه خوبتر اندر جهان نظر کردم

که گویمش به تو ماند تو خوبتر ز آنی

وجود هر که نگه می‌کنم ز جان و جسد

مرکب است و تو از فرق تا قدم جانی

گرت در آینه سیمای خویش دل ببرد

چو من شوی و به درمان خویش درمانی

دلی که با سر زلفت تعلقی دارد

چگونه جمع شود با چنان پریشانی

مرا که پیش تو اقرار بندگی کردم

رواست گر بنوازی و گر برنجانی

ولی خلاف بزرگان که گفته‌اند مکن

بکن هر آن چه بشاید نه هر چه بتوانی

طمع مدار که از دامنت بدارم دست

به آستین ملالی که بر من افشانی

فدای جان تو گر من فدا شوم چه شود

برای عید بود گوسفند قربانی

روان روشن سعدی که شمع مجلس توست

به هیچ کار نیاید گرش نسوزانی

 
 
 
غزل شمارهٔ ۶۱۶ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
غزل شمارهٔ ۶۱۶ به خوانش فاطمه زندی
همهٔ خوانش‌هاautorenew
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
رودکی

مرا ز منصب تحقیق انبیاست نصیب

چه آب جویم از جوی خشک یونانی؟

برای پرورش جسم جان چه رنجه کنم؟

که: حیف باشد روح القدس به سگبانی

به حسن صوت چو بلبل مقید نظمم

[...]

قطران تبریزی

مرا ز منصب تحقیق انبیاست نصیب

چه آب جویم از جوی خشک یونانی

برای پرورش جسم و جان چه رنجه کنم

که حیف باشد روح القدس بسگبانی

بحسن صوت چو بلبل مقید نظمم

[...]

امیر معزی

مخوان فسانهٔ افراسیابِ تورانی

مگوی قصهٔ اسفندیارِ ایرانی

سخن ز خسرو و سلطانِ هفت کشور گوی

که خَتْم گشت بدو خسروی و سلطانی

معزِّ دینِ خدای و خدایگانِ جهان

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از امیر معزی
وطواط

در آمد از غم تو ، ای بخوبی ارزانی

بکار من چو سر زلف تو پریشانی

کنم بطبع فدای تو دیده و دل و جان

که تو عزیزتر از دیده و دل و جانی

بنفشه زلفی و گل خدی و چه می گویم؟

[...]

قوامی رازی

به هرزه بر سر دنیا مشو به نادانی

که چون توئی بچنین کار نیست ارزانی

چو عمر ضایع کردی بر آن پشیمان باش

اگرچه سود ندارد کنون پشیمانی

غم جهانی بر جان خویشتن چه نهی

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه