غزل ۴۷۷
چه روی و موی و بناگوش و خط و خال است این
چه قد و قامت و رفتار و اعتدال است این
کسی که در همه عمر این صفت مطالعه کرد
به دیگری نگرد یا به خود محال است این
کمال حسن وجودت ز هر که پرسیدم
جواب داد که در غایت کمال است این
نماز شام به بام ار کسی نگاه کند
دو ابروان تو گوید مگر هلالست این
لبت به خون عزیزان که میخوری لعل است
تو خود بگوی که خون میخوری حلال است این
چنان به یاد تو شادم که فرق مینکنم
ز دوستی که فراق است یا وصال است این
شبی خیال تو گفتم ببینم اندر خواب
ولی ز فکر تو خواب آیدم خیال است این
درازنای شب از چشم دردمندان پرس
عزیز من که شبی یا هزار سال است این
قلم به یاد تو در میچکاند از دستم
مداد نیست کز او میرود زلال است این
کسان به حال پریشان سعدی از غم عشق
زنخ زنند و ندانند تا چه حال است این
با دو بار کلیک بر روی هر واژه میتوانید معنای آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
شمارهگذاری ابیات | وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف) | شعرهای مشابه (وزن و قافیه) | منبع اولیه: ویکیدرج | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
برای معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است اینجا کلیک کنید.
حاشیهها
تا به حال ۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. برای نوشتن حاشیه اینجا کلیک کنید.
کسرا نوشته:
سلام به همه ی بزرگوارانی که بعد از خواندن این شعر زیبا از سعدی… مثل من مات و مبهوت هنرنمایی این شاعر فرا زمینی هستند… شعرهای سعدی بزرگ چون از دل برخواسته بهتر بر دل مینشیند… برای مثال در این شعر سعدی بزرگ که مقصود خودش را آنقدر بالا میبرد و آنقدر از او تعریف میکند که طرف اگر قبل از شعر زشت ترین مخلوق خدا بوده… بعد از شعر با اعتماد به نفسی مثال زدنی خود را در بین خوبان عالم میبیند و اینها همه اثر از هنرنمایی و شیرین سخنی و البته دانش بالای سعدی بزرگ دارد…
دیگر چه میتوانم از وصف این شعر بگویم جز آنکه مرا ساعتها مبهوت خود کرد…
چنان به یاد تو شادم که فرق مینکنم
ز دوستی که فراقست یا وصالست این
روحش شاد ♥
تیر ماه ۱۳۹۴
👆☹
فرخ نوشته:
این ترکیب “زنخ زدن” جالبه. امروز هم اصطلاح ” فک زدن” رو مشابهش داریم.
👆☹
حمیدرضا محمدی نوشته:
در حاشیه تصحیح فروغی ذکر شده که «این غزل در بسیاری از نسخ نیست».
👆☹