غزل ۴۷۴
نشان بخت بلند است و طالع میمون
علی الصباح نظر بر جمال روزافزون
علی الخصوص کسی را که طبع موزون است
چگونه دوست ندارد شمایل موزون
گر آبروی بریزد میان انجمنت
به دست دوست حلال است اگر بریزد خون
مثال عاشق و معشوق شمع و پروانهست
سر هلاک نداری مگرد پیرامون
بسوخت مجنون در عشق صورت لیلی
عجب که لیلی را دل نسوخت بر مجنون
چگونه وصف جمالش کنم که حیران را
مجال نطق نباشد که بازگوید چون
همین تغیر بیرون دلیل عشق بس است
که در حدیث نمیگنجد اشتیاق درون
اگر کسی نفسی از زمان صحبت دوست
به ملک روی زمین میدهد زهی مغبون
سخن دراز کشیدیم و همچنان باقیست
حدیث دلبر فتان و عاشق مفتون
جفای عشق تو چندان که میبرد سعدی
خیال وصل تو از سر نمیکند بیرون
🖰 با دو بار کلیک روی واژهها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها میتوانید آنها را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
🖐 شمارهگذاری ابیات | وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف) | 🔍 شعرهای مشابه (وزن و قافیه) | خواتیم | منبع اولیه: ویکیدرج | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
🎜 معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است ...
تصاویر مرتبط در گنجینهٔ گنجور
📷 پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی، 📖 راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حاشیهها
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
نادر.. نوشته:
مثال عاشق و معشوق شمع و پروانهست
سر هلاک نداری مگرد پیرامون
نیز:
هر که ننهادست چون پروانه دل بر سوختن
گو حریف آتشین را طوف پیرامن مکن
..
اما، مگر سرشتمان و سرنوشتمان غیر از این است؟..
👆⚐