به تو مشغول و با تو همراهم
وز تو بخشایش تو میخواهم
همه بیگانگان چنین دانند
که منت آشنای درگاهم
ترسم ای میوه درخت بلند
که نیایی به دست کوتاهم
تا مرا از تو آگهی دادند
به وجودت گر از خود آگاهم
همه در خورد رای و قیمت خویش
از تو خواهند و من تو را خواهم
بلبل بوستان حسن توام
چون نیفتد سخن در افواهم
میکشندم که ترک عشق بگو
میزنندم که بیدق شاهم
ور به صد پارهام کنی زین رنگ
بنگردم که صبغة اللهم
سعدیا در قفای دوست مرو
چه کنم میبرد به اکراهم
میل از این جانب اختیاری نیست
کهربا را بگو که من کاهم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری است که احساسی عمیق نسبت به عشق و وابستگی به محبوب را بیان میکند. شاعر از عشق و خواستههای خود در ارتباط با معشوق صحبت میکند و از حسرت و ترسهایش میگوید. او به درختی بلند تشبیه میشود که میوهاش دور از دسترس است و این موضوع او را نگران میکند. در نهایت، شاعر با توصیف بلبل و نواهایش، به بیتابی خود برای عشق اشاره میکند و از اجبار در پیروی از عشق شکایت دارد. او میفزاید که نمیتواند از دوست دور شود و نشان میدهد که عشق برایش اجتنابناپذیر است.
هوش مصنوعی: من مشغول تو هستم و در کنارت قرار دارم و از تو میخواهم که مرا ببخشی.
هوش مصنوعی: همهی غریبهها میدانند که من برای آشنا و نزدیکانم ارزشی ویژه قائل هستم.
هوش مصنوعی: میترسم ای میوه از درخت بلند، که به دست من که کوتاه است نرسی.
هوش مصنوعی: وقتی که به من خبر از وجود تو دادند، حتی اگر خودم هم از وجودم آگاه باشم، باز هم متوجه تو شدم.
هوش مصنوعی: همه به دنبال ارزش و نظر خودشان هستند، اما من فقط تو را میخواهم.
هوش مصنوعی: من در باغ خوشبختی تو مانند بلبل هستم، اما چگونه میتوانم سخن بگویم وقتی که در دل من چیزی برای بیان نیست؟
هوش مصنوعی: مرا به خاطر عشق میکشند و برای ترک آن به من آسیب میزنند.
هوش مصنوعی: اگر مرا به صد تکه هم تقسیم کنی، باز هم به این رنگ نگاه میکنم که رنگ الهی است.
هوش مصنوعی: سعدی، دنبالهرو دوستت نباش؛ چرا که در این مسیر، ممکن است به خواستهای ناخواسته گرفتار شوی.
هوش مصنوعی: من نمیتوانم ارادهام را در این زمینه به کار ببرم، اما میتوانم به کهربا بگویم که من در کارش هستم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
ای دو زلفت دراز و بالا هم
وی دو لعلت نهان و پیدا هم
شوخ تنها که خواند چشم ترا
چشم تو شوخ هست و رعنا هم
بستهٔ تو هزار نادان هست
[...]
من رئیس فلان رصد گاهم
کز مطیعان دولت شاهم
من که از خرمنش یکی کاهم
کی بگویم کزان دم آگاهم
گر چه شد مدتی که در راهم
همچنان در هبوط این چاهم
لطف او گر نگفتی «آتاهم»
«یحملوا» ذاک بل «حملناهم»
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۶ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.