رفتیم اگر ملول شدی از نشست ما
فرمای خدمتی که برآید ز دست ما
برخاستیم و نقش تو در نفس ما چنانک
هر جا که هست بیتو نباشد نشست ما
با چون خودی درافکن اگر پنجه میکنی
ما خود شکستهایم چه باشد شکست ما؟
جرمی نکردهام که عقوبت کند ولیک
مردم به شرع مینکشد ترک مست ما
شکر خدای بود که آن بت وفا نکرد
باشد که توبهای بکند بتپرست ما
سعدی نگفتمت که به سرو بلند او
مشکل توان رسید به بالای پست ما
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به بیان احساسات و اندیشههای خود دربارهٔ عشق و دوستی میپردازد. او میگوید اگر کسی از حضورش خسته شود، برای محبت و خدمت به او تلاش خواهد کرد. شاعر تصویر میکند که نقش محبوب در وجودش آنقدر عمیق است که بدون او هیچجا را نمیتواند تحمل کند. همچنین، او اشاره به ناکامی و درد خود در عشق دارد و بیان میکند که هرچند در این رابطه مقصر نیست، اما شرایط و قوانین عشق او را به سختی میکشد. در نهایت، شاعر از وفای محبوبی سخن میگوید که به نوعی به او خیانت کرده است، و به این نکته اشاره میکند که دسترسی به افراد بلندمرتبه یا با ویژگیهای خاص در زندگی، برای او دشوار است.
هوش مصنوعی: اگر از نشستن ما خسته شدی و دلت نمیخواهد، بفرما چیزی بگو که از دست ما برآید و برایت انجام دهیم.
هوش مصنوعی: ما برخاستیم و تصویر تو در وجود ما به گونهای است که هر جایی که برویم، بدون تو نمیتوانیم آرام بگیریم.
هوش مصنوعی: اگر تو با کسی که همسطح خودت است درگیر میشوی، ما که از قبل آسیبپذیر شدهایم، چه اهمیتی دارد که دوباره بشکنیم؟
هوش مصنوعی: من هیچ گناهی نکردهام که سزا ببینم، اما مردم به خاطر قوانین شرع، از اینکه از مستی من بگذرند، خودداری میکنند.
هوش مصنوعی: سپاس خدا را که آن معشوق به قولش وفا نکرد، تا شاید بتپرست ما توبهای کند.
هوش مصنوعی: میگوید که من به تو نگفتم که نمیتوان به بالای قامت بلند او رسید، پس چطور میتوان به موقعیت پایین ما دست پیدا کرد؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
ما می پرست یار و جهان می پرست ما
مامست عشق و کون ومکان بوده مست ما
جنب وجودم از می توحید حق پرست
زاهد مکن بسنگ ملامت شکست ما
در ملک عشق منصب ما بین چو شد بلند
[...]
در زیر بار مهره گل نیست دست ما
ز اشک تاک سبحه کند می پرست ما
نه گوشه کلاه و نه زلف و نه توبه ایم
خوبان چه بسته اند کمر در شکست ما؟
از بس که دید رو، ز لب می پرست ما
ساغر برون نرفت چو نرگس ز دست ما
چون گل، حریف بستن دستار نیستیم
دستار بسته ای مگر افتد به دست ما
ما را چونی به بند تن خویش بسته اند
[...]
لبریزِ شکوه شد دل حسرتپرست ما
کو طرف دامنی که بیفتد به دست ما!
آزار ما روا نبود بیش ازین دگر
رنگ شکستهایم چه حاصل شکست ما!
دست دعا برای تو داریم بر سپهر
[...]
می چون سبو کشید، لب می پرست ما
در کارگاه سعی، نجنبید دست ما
ما کرده ایم دانه ی دل در زمین عشق
از آسیای چرخ نیاید شکست ما
امروز، زاهد از لب ما بوی می شنید
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲۵ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.