جان ندارد هر که جانانیش نیست
تنگعیشست آن که بستانیش نیست
هر که را صورت نبندد سر عشق
صورتی دارد ولی جانیش نیست
گر دلی داری به دلبندی بده
ضایع آن کشور که سلطانیش نیست
کامران آن دل که محبوبیش هست
نیکبخت آن سر که سامانیش نیست
چشم نابینا زمین و آسمان
زان نمیبیند که انسانیش نیست
عارفان درویش صاحبدرد را
پادشا خوانند گر نانیش نیست
ماجرای عقل پرسیدم ز عشق
گفت معزولست و فرمانیش نیست
درد عشق از تندرستی خوشترست
گرچه بیش از صبر درمانیش نیست
هر که را با ماهرویی سر خوشست
دولتی دارد که پایانیش نیست
خانه زندانست و تنهایی ضلال
هر که چون سعدی گلستانیش نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به بررسی مفهوم عشق و ارتباط آن با زندگی میپردازد. او بیان میکند که زندگی بدون عشق بیمعناست و انسانهایی که از عشق بیبهرهاند، مانند کسانی هستند که به حقیقتی دست نیافتهاند. شاعر به این نکته اشاره میکند که اگر کسی عشق را در دل داشته باشد، باید آن را به محبوبش هدیه دهد. همچنین، او میگوید کسی که محبوب واقعی دارد، خوشبخت است و درد عشق را بر زندگی آرامتر ترجیح میدهد. در نهایت، شاعر با اشاره به تنهایی و گرفتاریهایی که در زندگی وجود دارد، تأکید میکند که بدون عشق، زندگی شبیه به زندان است و سعادت واقعی تنها با عشق میسر میشود.
هوش مصنوعی: کسی که معشوقی ندارد، در واقع زندگیاش بیروح است و کسی که از معشوقش دور است، زندگیاش پر از دشواری و تنگی است.
هوش مصنوعی: هر کسی که به عشق از ظاهری زیبا برخوردار نیست، باز هم روحی دارد که نشاندهنده عشق نیست.
هوش مصنوعی: اگر قلبی داری، آن را به معشوقی بسپار و به بیهودهگی آن سرزمینی که سلطنت ندارد، اهمیت نده.
هوش مصنوعی: آدم خوشبختی که دلش به محبوبش خوش است، اما آن کسی که سرنوشتی نیکو ندارد، در واقع بیخبر از سعادت است.
هوش مصنوعی: چشم نابینا نمیتواند زمین و آسمان را ببیند، زیرا حس انسان بودن را ندارد.
هوش مصنوعی: عارفان، کسانی که به معرفت و درک عمیق رسیدهاند، فردی که دچار درد و رنج است و روحی از آگاهی و صفا دارد را همچون پادشاه میدانند، حتی اگر او نان و غذایی برای خود نداشته باشد.
هوش مصنوعی: من از عشق درباره عقل سؤال کردم، و عشق پاسخ داد که عقل از کار افتاده است و هیچ فرمانی ندارد.
هوش مصنوعی: عشق با تمام درد و رنجش، برای من از سالم بودن و بیدردی بهتر است، حتی اگر برای تحمل آن درد، صبر زیادی نیاز باشد و درمانی برای آن وجود نداشته باشد.
هوش مصنوعی: هر کسی که با انسان زیبایی در ارتباط باشد و از دوستی با او لذت ببرد، خوشبختی و شادکامی دارد که همیشگی و پایدار خواهد بود.
هوش مصنوعی: خانه مانند زندانی است و تنهایی آدم را به گمراهی میکشاند، هر کسی که مانند سعدی، گلستانی نداشته باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
میکشم دردی که درمانیش، نیست
میروم راهی که پایانیش نیست
هر که در خم خانه عشق تو بار
یافت برگ هیچ بستانیش نیست
بندگان دارد بسی سلطان غم
[...]
درد کز دل خاست درمانیش نیست
خون که دلبر ریخت تاوانیش نیست
از لبت دورم چو مهجورم ز تو
جان ندارد هر که جانانیش نیست
بی رخت شد چون دهانت عیش من
[...]
جان ندارد هر که جانانیش نیست
گرچه تن دارد ولی جانیش نیست
زاهد گوشه نشین در عشق او
هست از زاهد ولی آنیش نیست
کفر زلفش گر ندارد دیگری
[...]
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۱۰ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.