رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۵۵

ای عاشق دل داده بدین جای سپنجی

همچون شمنی شیفته بر صورت فرخار

امروز به اقبال تو، ای میر خراسان

هم نعمت و هم روی نکو دارم و سیار

درواز و دریواز فرو گشت و بر آمد

بیمست که یکبار، فرود آید دیوار

دیوار کهن گشته بپرداز بادیز

یک روز همه پست شود، رنجش بگذار

آن خجش ز گردنش درآویخته گویی

خیکیست پر از باد، درو ریخته از بار

آن کن که درین وقت همی کردی هر سال

خز پوش و به کاشانه رو از صُفه و فروار

یاد آری و دانی که تویی زیرک و نادان

ور یاد نداری تو سگالش کن و یاد آر