گنجور

 
رضی‌الدین آرتیمانی

ای کاش که بود ما نبودی

یا بنمودی هر آنچه بودی

نگشود ز کعبه در کسی را

از ما در دیر را سجودی

ز افسانهٔ واعظان فسردیم

ای مطرب عاشقان سرودی

کی مرد غم تو بودم ای عشق

صد بار فزونم ار نمودی

جز دوست اگر ز دوست خواهی

در مذهب عاشقان جهودی

مجنون توام چنانکه بودم

با ما نه‌ای آنچنانکه بودی

ای دل چه به های های گریی

هوئی مگر از رضی شنودی