بهار حسن یا بستان عشق است
سر کوی تو یا رشک گلستان
تف آه است یا باد سموم است
سرشک ماست یا باران نیسان
بهوش خود نیم معذور دارم
که آیم بر سر کویت چو مستان
بهشتی چند باشد دوزخ از تو
رضی برخیز و عالم کن گلستان
برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.
بهار حسن یا بستان عشق است
سر کوی تو یا رشک گلستان
تف آه است یا باد سموم است
سرشک ماست یا باران نیسان
بهوش خود نیم معذور دارم
که آیم بر سر کویت چو مستان
بهشتی چند باشد دوزخ از تو
رضی برخیز و عالم کن گلستان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
جگر تشنگانند بیتوشگان
که بیچارگانند و بیزاوران
چو بشنید پرویز پوزش کنان
برانگیخت از هر سویی مهتران
ولیکن مرا هست عذر زنان
یکی هفته ام داد باید زمان
خداوند ما شاه کشورسِتان
که نامی بدوگشت زاولستان
سر شهریاران ایران زمین
که ایران بدو گشت تازه جوان
یکی خانه کردهست فرخاردیس
[...]
به دست آرد از آب حیوان نشان
بخورزو و پس شادزی جاودان
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.