مهر بر روی یار باخته رنگ است
ماه پس از حسن آن نگار به تنگ است
روز فراقت شدیم دست و گریبان
روی فراغت ندیدهایم چه رنگ است
دل که فروغی ز نور عشق ندارد
نیست دگر دل کلیسیای فرنگ است
نام مبر آنکه را مقید نام است
عشق چه داند کسی که در غم ننگ است
گرچه نگاهش به عشوه بر سر صلح است
غمزه و نازش هنوز بر سر جنگ است
دست، حمایل بدوش و چشم به ساقی
گوش به آواز نای و نغمه به چنگ است
مرد قلندر ز هیچ باک ندارد
کاول گام فنا بکام نهنگ است
زخم جراحت برم، چو مرهم راحت
راحت مرحم برم، چو زخم پلنگ است
گو همه عالم بمیر او به چه باک است
گو همه آدم بمیر، او به چه ننگ است
عیش جوانی شد و تو در غم پیری
قافله شد، خیز هان چه جای درنگ است
بس که قد من کشید بار فراقت،
دال بر قامتم چو تیر خدنگ است
وصف دهانش رضی چه حد بیان است
ختم کن این قصه را که قافیه تنگ است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهی عشق و درد فراق است. شاعر احساس میکند که عشق و زیبایی محبوبش بر او غلبه کرده و در غم دوری او به شدت رنج میبرد. او به یاد میآورد که دلش بینور عشق است و دیگر مانند گذشته خوشحال نیست. با وجود اینکه محبوبش به ظاهر با ناز و عشوه به او نگاه میکند، احساس میکند که همچنان جنگ و جدایی در بین آنها وجود دارد. شاعر به زندگی و لذتهای جوانی اشاره میکند و از غم پیری نگران است. در انتها، او بیان میکند که این درد و فراق او را از پا انداخته و نمیتواند ادامه دهد. در نهایت، او از تنگی قافیه یاد میکند و خواستار اتمام قصه میشود.
هوش مصنوعی: عشق و زیبایی معشوق، چنان در دل انسان تأثیر میگذارد که حتی ماه هم در مقایسه با زیبایی او کمرنگ و بیروح به نظر میرسد. عشق به محبوب، دل را به شدت تحت تأثیر قرار میدهد و آدمی را دچار حسرت و longing میکند.
هوش مصنوعی: در روز جدایی از تو، خود را در تنگنا میبینم و نمیدانم حالت بیتو چگونه است.
هوش مصنوعی: اگر دل نتواند از نور عشق روشن شود، دیگر دل همچون کلیسای فرنگ، سرد و پوچ خواهد بود.
هوش مصنوعی: اگر کسی را به نامش بشناسی، در حقیقت او را به یک قید محدود کردهای. عشق چیزی است که فقط کسی میفهمد که در غم و درد زندگی را تجربه کرده باشد.
هوش مصنوعی: هرچند که او با نگاهی خاص به صلح دعوت میکند، اما طرز رفتار و نازش همچنان حاکی از جنگ و دلشکستگی است.
هوش مصنوعی: دست به حمایل است و بر دوش قرار دارد، چشمانش به ساقی دوخته شده و گوش به صدا و نوازش نی داده و به نغمه چنگ گوش میدهد.
هوش مصنوعی: مرد قلندر از هیچ چیز نمیترسد، زیرا آغاز راه او به سوی فنا و نابودی به اندازهای بزرگ است که به مانند طعمهای برای نهنگ میماند.
هوش مصنوعی: زخمی که به من زدهاند، شبیه درد و رنج است؛ اما این را هم میدانم که درمان و آرامش آن زخم، به اندازه خود زخم دشوار و عمیق است.
هوش مصنوعی: بگذار همه جهان نابود شوند، او هیچ اهمیتی نمیدهد. بگذار همه انسانها از بین بروند، او هیچ عیبی نمیبیند.
هوش مصنوعی: عیش و خوشی جوانی به پایان رسیده و تو در فکر مشکلات و غمهای پیری هستی، پس بلند شو و وقت را تلف نکن.
هوش مصنوعی: به دلیل فراق تو، به قدری قامت من کشیده شده که به تیر و تیرکمان شباهت دارد.
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف زیبایی و جذابیت دهان معشوق اشاره دارد و میگوید که هر چه درباره آن زیبا بگوییم، باز هم کم است. در ادامه نیز به این نکته اشاره میکند که دیگر نمیتوان ادامه داد زیرا کلمات و قافیهها به تنگی افتادهاند و در واقع نمیتوان حق مطلب را درباره آن زیبایی ادا کرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
عشق تو و نوبه آبگینه و سنگ است
نام نکو در ره نو موجب ننگ است
تا به من الفت است از همه دورم
تا بتوام آشتی است با همه جنگ است
بانگ سگش میرسد ز گوشه آن بام
[...]
کار دلم در شکنج زلف تو تنگ است
همچو مسلمان که در دیار فرنگ است
در ره عشقت ز طعنه باک ندارد
این دل چون شیشه آزمودة سنگ است
آن طرف کام نیست غیر ندامت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.