از غمزه ناوکزن شدی، آماجگاهت دل کنم
هرروز جانی بایدم تا بر درت منزل کنم
دل رفت و جان هم میرود، گویی که بیما خوش بِزی
گیرم که هرکس دل دهد، جان از کجا حاصل کنم؟
جو جو بِبُرَّم خوش را از تیغ بر خاک درت
تا خوشه مِهرم دهد، تخم وفا در گِل کنم
حاصل مرا صبح طرب، دل عاشق شبهای غم
بد روز مادرزاد را از حیله چون مقبل کنم
دی گفت صید جان کنم، گفتم «چه داری از عمل؟»
گفتا که «تُرکِ کافرم، هرسو شکار دل کنم»
گفتم که «خلق از دیدنت جان میدهد، باری بکش»
گفتا «نمیباید مرا چندان کسان بسمل کنم»
گویند، خسرو، میل کن بر دیگران زان بیوفا
جان و دلم بردی، که را بر دیگران مایل کنم؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر در مورد عشق و دلدادگی سروده شده است. شاعر از غم و درد دل مینالد و به محبوبش میگوید که هر روز برای دیدنش باید جان خود را بذل کند. او احساس میکند که بیمحبوبش زندگی خوشی ندارد و در جستجوی راهی برای برقراری وفاداری و ارتباط است. همچنین، شاعر از آسیب دیدن دلباختهها به خاطر جدایی و بیوفایی دیگران سخن میگوید و در نهایت، به حسرت و غم عشقی که دارد اشاره میکند. در کل، این شعر بیانگر پیچیدگیهای عشق، فراق و دلتنگی است.
هوش مصنوعی: به خاطر نگاههای زیبا و مرگبارت، من را مجذوب خود کردی. به گونهای که هر روز باید جان تازهای به دست بیاورم تا بتوانم در کنار تو باقی بمانم.
هوش مصنوعی: دل من رفت و جانم هم در حال رفتن است. انگار بیمن زندگی خوشی میگذرانند. اما من نمیدانم اگر کسی دلش را به کسی دیگر بدهد، جانش را از کجا میتواند بدست آورد؟
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به تصویر کشیدن عمل برداشت محصول میپردازد. بیانگر این است که او خوشی و لذت را از زمین بیثمر میبرد تا عشق و محبتش را بیشتر احساس کند و ایمان و وفایش را در بستر زندگی زنده نگهدارد. به نوعی، او میخواهد با از بین بردن چیزهای بیفایده، بذر محبت را در زمین زندگیاش بکارید.
هوش مصنوعی: صبح شادی من، به خاطر دل عاشق، شبهای غم و اندوه را که از بدو تولد همراه من بوده، با فریب و تدبیر به طوری که مانند خوشبختی بیفتد مدیریت کنم.
هوش مصنوعی: دی به من گفت که میخواهد جان خود را صید کند، من از او پرسیدم که در این کار چه چیزی از عمل خودش دارد. او پاسخ داد که من ترک کافر هستم و به هر سو میروم تا دلها را شکار کنم.
هوش مصنوعی: به او گفتم که مردم از دیدن تو به وجد میآیند و جانشان را میدهند، پس لطفاً خودت را نشان بده. او پاسخ داد که نمیخواهد چندان افرادی که به خاطر او آسیب میبینند را به زحمت بیندازد.
هوش مصنوعی: میگویند ای خسرو، به دیگران توجه کن؛ اما من که جان و دلم را به تو سپردم، چگونه میتوانم به دیگران هم توجه کنم؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دارم هوس کز خون دل خاک درش را گل کنم
او را بهر رنگی که هست آگه ز حال دل کنم
خواهم ز خون من شود هر قطره جانی که من
یک یک دم خون ریختن پامال آن قاتل کنم
چون بهر صید آید برون خواهم شکار او شوم
[...]
روز جزا چون ادعای جان ناقابل کنم
کز شرم نتوانم نگاهی جانب قاتل کنم
چون رشکم آید زین و آن گیرم سراغت هر زمان
هرگه تو را ای دلستان خواهم نشان از دل کنم
در بزم اغیار ای صنم در بزم ننهادم قدم
[...]
در پیش بیدردان چرا فریاد بیحاصل کنم
گر شکوهای دارم ز دل با یار صاحبدل کنم
در پرده سوزم همچو گل در سینه جوشم همچو مل
من شمع رسوا نیستم تا گریه در محفل کنم
اول کنم اندیشهای تا برگزینم پیشهای
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.