گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
رفیق اصفهانی

در چمن جلوه گر ای سرو قد ساده کنی

سرو را بندهٔ آن قامت آزاده کنی

رخ نمایی و ربائی دل و گردی پنهان

آدمی زاده ای و کار پریزاده کنی

عمرها شد که به راه توام افتاده که تو

هر به عمری گذری بر من افتاده کنی

گرو باده کن و رهن می ای زاهد چند

فخر از خرقه، مباهات ز سجاده کنی

با گل اندامی و با سرو قدی در چمنی

گر دهد دست که برگ طرب آماده کنی

جهد کن جهد که در پای گل و سایه ی سرو

شیشه خالی ز می و جام پر از باده کنی

باده با ساده رخی نوش که تا همچو رفیق

باده نوشی و تماشای رخ ساده کسی

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode